بگذار تا روشن کنم فانوس ها را
پیدا کنم آغاز اقیانوس ها را
ایی برایم پیش خود بگذار و بردار
از چشم من سنگینی کابوس ها را
ای حضرت لبخندها ای ماه هشتم
یک جور دلداری بده مایوس ها را
در انقلاب تو زمان از یاد برده
آوازه ی زیبائی طاووس ها را
گلدسته هایت مثل یک شاعر سرودند
همخوانی نقاره و ناقوس ها را
یک سایه تا پیشت به دنبالم دویده
از من بگردان شر این جاسوس ها را
بگذار خواب آلودگی برخیزد از من
خالی کن از من عهد دقیانوس ها را
"محمد فرخ طلب"