ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نامه - نثر ادبي - همين!


سلام. حال من خوب است. البته ‌اين را دكتر‌ها مي‌گويند.



از تو چه پنهان كه چند وقت است هر نيمه شب، از چشم‌هايم‌ آينه و كبوتر مي‌بارد. گفتم كبوتر، ياد احوال ‌اين روزهايم افتادم كه شبيه كبوتري شده ام بي بال و پر، در لانه‌اي پوشالي كه دچار طوفان شده است و به عقربه‌هايي چشم دوخته ام كه پاهايشان در گل فرو رفته اند.



عقربه‌هايي كه مثل آفتابگردان‌ها دور سرم مي‌چرخند و من سرگيجه مي‌گيرم.



ديشب باد تندي وزيد و همه واژه‌هايم را بلعيد.



باران گرفت و همه شعر‌هايم را شست.



حالا فقط كلمه مقدس "تو" برايم باقي مانده است. كلمه‌اي كه بي آن هيچ حرفي براي گفتن ندارم.



اين دقايق بي تو چقدر سخت مي‌گذرد. دستم را بگیر! دیگر عرضی ندارم.

 


کلمات کلیدی این مطلب :  نامه ، - ، نثر ، ادبي ، - ، همين! ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/7/25 در ساعت : 14:41:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1229


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1390/7/25 در ساعت : 20:29:50
سلام جناب استاد سعیدی راد گرامی
این نثر آنقدر زیبا و دلنشین است که سلیقه های شعرپسند را هم راضی می کند.موفق و سرشار باشید.
***
لطف داريد برادر جان.
مدینه ولی زاده جوشقان
1390/7/25 در ساعت : 16:7:19
سلام و عرض ادب استاد
نثر زيباتون بسيار دلنشين بود
هزاران درود بر شما
زنده و سرفراز باشيد
***
متشكرم از ابراز محبتتون.
سید محمد حسین شرافت مولا
1390/7/26 در ساعت : 15:43:11
كلمه‌اي كه بي آن هيچ حرفي براي گفتن ندارم.

ممنون از شما
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/7/25 در ساعت : 21:49:49
سلام و عرض ارادت
به دل نشست تباشیر نثرتان بسیار
گمان کنم که گناه از شرارت قلم است
***
سلام بزگوار.
شرمنده مي فرماييد!
یوسف شیردژم «افق»
1390/7/25 در ساعت : 15:24:45
سلام بر حاج رحیم گل

دستم را بگیر !

دیگر عرضی ندارم !

زنده باشید
وحید ضیائی
1390/7/25 در ساعت : 19:33:15
و نخست کلمه بود ...!
بازدید امروز : 1,956 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,557,916
logo-samandehi