آرمان شهرِتو یک حادثه ی مُرده نداشت
یک نفر مردِ زمان سوزِ زمین خورد ه نداشت
مهربان ، باغِ تو پاییز و زمستان و بهار
بلبلِ ساکتِ بی حالت و غم چرده نداشت
باورم هست که این مزرعه دردشت ملخ
برگِ آفت زده وغنچه ی پژمرده نداشت
مرحبا برنفس و طبعِ خوش انگیزه ی تو
که کسی از غزلت خاطرِآ زرده نداشت
جام عرفان و گلِ حسنِ حیات آور تو
ساقیِ خسته و تصویرِ دل افسرده نداشت
آشکار است همه خواسته هایِ من و دل
خا نه ی مهر دروپنجره و پرده نداشت
مرد عشق تو در این راه ِگره خورده به کوه
حالت غم زده و قامت تا خورده نداشت
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1396/1/8 در ساعت : 23:36:46
| تعداد مشاهده این شعر :
708
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.