سوز نهانی
سینه ام از درد وداغ زندگانی پر شده است
بند بندم از نوای نا توانی پر شده است
می شود آتش چو بر دفتر قلم را می کشم
تا اجاق سینه از سوز نها نی پر شده است
زیر پای غول غم ها جان من فرسوده شد
پیکرم از رّد پای آنچنانی پر شده است
در حریم عصر های پر کسا لت سوختیم
طاق حیرت از بلندای نهانی پر شده است
لحظه هایم گیج وحیران ،درحصار سرد شب
بغض شب از بستر بی هم زبانی پر شده است
برلب پاشویه دیگر پچ پچ فواره نیست
خاطرات باغچه ، از لنترانی پر شده است
بی تو ذهنم معنی هر واژه را از یاد برد
هستی ام از لحظه های بی معانی پر شده است
سروده ناصر عرفانیان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/26 در ساعت : 20:43:51
| تعداد مشاهده این شعر :
1140
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.