نگاه کن که نگاهت شکوه حیرانی است
غزال من نفست ابتدای ویرانی است
بخند خنده ی تو آخرین بزنگاه است
ببوس بوسه ی تو اول غزلخوانی است
ستاره ها به مدار رخ تو می چرخند
هلال روی تو نصف النهارکیهانی است
قران زهره و ناهید بین دستانت
شکوه مشتری وعشق در پریشانی است
هوای چشم زلیخاست پشت مصر تنت
اگرچه حسرت یوسف فراق کنعانی است
قبیله منت لیلا کشید و مجنون شد
همیشه قسمت آبادی تو ویرانیست
ببخش حضرت آئینه من شکسته ترم
شکست خصلت آئینه های انسانی است
جابر_ترمک
تاریخ ارسال :
1396/9/13 در ساعت : 21:17:18
| تعداد مشاهده این شعر :
1003
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.