ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خاطرات تلخ


دست پینه بسته ی صدای من



سنگ خنده را که لمس میکند



جای انکه در فضا رها کند



در میان پنجه حبس میکند



 



آفتاب چشمهای خسته ام



از غروب خود گذشت میکند



دانه های گرم اشک خویش را



همچنان نثار دشت میکند



 



از هجوم سیل غم سیه شده



دشت گونه های نقره گون من



چشمه سکوت من پر است از



 آبی از عصاره جنون من



 



من که خنده را اسیر کرده ام



من که دیده ام زغم دمی نخفت



من که اشکهای گرم و جاری ام



راز این سکوت تلخ را نگفت



 



امشب از تمام خاطرات خود



یک به یک دوباره یاد میکنم



شاید اعتراف میکنم ولی



روح خسته را که شاد میکنم



 



دودی و خمیده و مشجر است



جنس شیشه های خاطرات من



میزنم به شیشه خرد میشود



ناگهان حجاب بی ثبات من



 



آه ، آه یاد میکنم ز تو



ای سپید و سبز و آبی ام



ای که بودی و ندیدمت به آن



لحظه های خوب آفتابی ام



 



ای که بودی نجستمت تورا



پشت هر ترانه ای که خوانده ای



ای دو چشم روشن خروش عشق



رفته ای و در برم نمانده ای



 



پیکرم ز غصه داغ می شود



میکنم دوباره از غرور تب



اعتنا نمی کند کسی به من



چون چراغ رهنمای نیمه شب



 



بی تو من به جای قله های نور



رهسپار دره های شب شدم



این کتاب خاطرات بسته به



زانکه شرم میکنم من از خودم



 



با غرور خود میان کوچه ها



وعده ای نموده ام به صبحدم



تا که بشکنم غرور کهنه را



خلف وعده می کنم نمی روم


کلمات کلیدی این مطلب :  خاطرات ، تلخ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/30 در ساعت : 2:24:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  950


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

کاظم نظری بقا
1390/9/30 در ساعت : 7:47:1
سلام
خواندمتان و بهره بردم.
محسن یاری
1390/9/30 در ساعت : 13:58:27
رباعی بسیار زیبایی بود جناب رستگار عزیز . اگر حمل بر اسائه ی ادب نباشد توضیحاتی در مورد دو مصرع از شعرتان داشتم
1 ـ (( ای سپید و سبز و آبی ام )) در این مصرع دو هجا یکی کوتاه و یکی بلند از آخر شعر کم میاد .
2 ـ نجستمت ـ در این مصرع (( ای که بودی نجستمت تو را )) بهتنهایی افاده ی معنی می کند و (( تو )) دوم اضافی است . علاوه بر آن دارای اشکال وزنی نیز است و اگر به این صورت باشد (( ای که بودی و نجسته ام تو را )) از هر دو نظر مصرع بی نقصی میشه . سپاس
سینا شهیدا
1390/9/30 در ساعت : 12:12:19
ما با اشعار شما راه به هزارتوي صفا مي بريم. زيبا سروده ايد و پر مغز. سربلند باشيد.
بازدید امروز : 10,693 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,804,747
logo-samandehi