ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



داستان کوتاه


 



بله عزیزان دنیا محل گذر است چه خوب و چه بد دنیا سراسر امتحان الهی میباشد و همه در آن شرکت داریم



برای خود دانشگاهی است مثل دانشگاهی که ما داریم وقتی در امتحان کنکور شرکت میکنیم و انتظار قبول شدن



را داریم اگر قبول شویم خوشحالیم و اگر قبل نشویم ناراحت  . دنیا هم همینطور است حالا ما از این امتحان الهی چقدر



 خوشحال بیرون می آیم خدا داند و بس . در قطار زندگی که ما هستیم خواه نا خواه یک روز باید از آن پیاده شویم



هر کداممان یک مدت محدودی را در این قطار هستیم  و باید که به عالم باقی برویم و تنها خداست که میماند مادرم



را که از دست  دادم غم و اندوه را بیشتر از قبل حس میکنم یاد مادرم که می افتم غم تمام وجودم را فرا میگیرد آن



چشمهای پر ازغم و نگاهای معصومانه ی او و آن چینهای صورتش آن قلب پاکش غمها و اشکهایش همه و همه مرا



دیوانه میکند خوب چاره ای ندارم خواست خداوند بر این بوده چه میشود کرد تا دنیا بوده همین بوده حالا دیگر من



تنها شدم و تنهایی فقط و فقط برازنده خداوند است من میگویم که تنها شدم ولی در عین تنهایی خداوند با ما



هست و  نظاره گر اعمال ماهم  چه خوب و چه بد و  می نشینم و باز به مادرم فکر میکنم به نصیحتهای او به او که



مرا همیشه به صراط مستقیم دعوت میکرد به نماز هایی که در دل شب میخواند و با خداوند رازو نیاز میکرد و همه را



دعا میکرد


کلمات کلیدی این مطلب :  داستان ، کوتاه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/6 در ساعت : 21:20:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  970


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,690 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,804,744
logo-samandehi