ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



از عمق حادثه..


آن آسمان ساده که چشمان تر نداشت



از عمق حادثه به گمانم خبر نداشت



من کرده ام غلاف شعار لجوج را



دستم نبند تیرو کمانم خطر نداشت



چیزی حسود را پرِکاهی نداده سود



هیزم شکن، بریدنِ نانم تبر نداشت



گفتم به شاهکار خلایق که از کرَم



مرهم برای زخم لبانم بخر، نداشت!



آن کودکی که گم شده در شهر بیکسی



از ابـتـدای پـیـرِ زمانـم پـدر نداشـت



دستـش برای عقـل ودلش حکم میدهـد



ای دست حرف بزن که زبانم اثرنداشت



پیغـمبـری که لطـف خـدا شاملـش شـده



هابـیـل را بگـو که بدانـم پسـر نداشـت؟



نگذاشت سیب سرخ فریبش دهد ولی



هرگز خیال اینکه "بمانم" به سر نداشت



در ثانیه به ثانیه ی غربتم بخند



وقتی که شام تار شبانم سحر نداشت



وقتی تمام قهقهه ها را فروختم



دنیا برای شیره ی جانم شکر نداشت



کوچیدنت مرا به چه تعبیر میکند؟



من یادگار خاک! همانم که پر نداشت..


کلمات کلیدی این مطلب :  از ، عمق ، حادثه.. ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/29 در ساعت : 20:43:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  933


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

احمد فرجی
1390/10/29 در ساعت : 21:45:55
کوچیدنت مرا به چه تعبیر می کند
من یادگار خاک ! همانم که پر نداشت
باسلام وادب
روان بود و زیبا ودلنشین . موفق باشید
علی سعادتخانی
1390/10/30 در ساعت : 9:33:20
غزل شیرین و لذت بخشی بود بانو/لذت بردم از خواندنش
بازدید امروز : 14,695 | بازدید دیروز : 12,916 | بازدید کل : 121,781,628
logo-samandehi