سلام به همه ي عزيزان....
*
گاهی به خیال دیدنت خیره به ماه
گاهی به گناه مانده و گاهی...، آه
می خواهم از این دوگانگی برخیزم
لا حــــول و لا قــــوّه الاّ بالله
*
انگـار تمـامی ی جـهـانم دادند
در کوچه شما را که نشانم دادند
تب کرده ام و هنوز هم می سوزم
هــر روز گــل گاوزبانم دادند!
... برای آن که همیشه می تابد ولی زمین سعادت ملاقات همیشه اش را ندارد!
*
خورشید که صبح زود بر در زده بود
بی وقفه تمام شهر را سر زده بود ...
تقصیر کسی نبود ، هنگام غروب
انگار خودش به سیم آخر زده بود!
*
با دیدن روی ماه عاشق شده بود
انگار به یک نگاه عاشق شده بود
وقتی که غروب شد همه فهمیدند
خورشید به اشتباه عاشق شده بود
و این رباعی برای کسانی که از بین رنگ ها، فقط زرد را انتخاب کرده اند؛
*
هر قدر که زود باشد اما دیر است
انگار همیـشه پایتان زنجیر است
باید بـه خود آیـید شمـاهـایی کـه
با قیمت سکه ذهنتان درگیر است
همه سروده ها ، دی ماه 1390