با سلام مجدد خدمت استاد کرمی عزیز .
در نظری که ذیل پست قبلی گذاشتم به اجمال اشاره شد که تعبیر نعل در آتش تعبیری نیست که از ابداعات و ابتکارات حضرت بیدل باشد بلکه در متون ادبی ما مخصوصا متون ادبی ایران زمین این تعبیر فراوان بکار رفته و اشاره ای است به باور دانشمندان علوم غریبه که با حکاکی نام مطلوب را بر نعل و قرار دادن نعل بر آتتش و خواندن افسونی متناسب ، را در بیقرار کردن و رام ساختن مطلوب مؤثر می دانند . در دیوان حضرت بیدل تا آنجا که من جستجو کرده ام جز بیت مقصد در شرحی که شما بر غزل بیدل می نگارید شانزده بار دیگر این تعبیر به کار رفته است که از بعضی موارد آن ارتباط این تعبیر با افسونگری پیداست :
گریبان میدرم چون صبح و برمیآیم از مستی
چه سازم نعل در آتش ز افسون دم سردم
برق راحتهاست بیدل اعتبارات جهان
نعل درآتش ز جوش رنگ میگردد بهار
هر چند زمینگیریست جز نعل درآتش نیست
مانند سپند اینجا هر آبله جست استش
زاهد ز سبحه نعل یقینت در آتش است
درکعبه راه دیر گرفتی خدا برد
در مقامی که نفس نعل در آتش دارد
خنده میآیدم از غفلت بیپروایی
گذشت قافلهها زین بساط نعل در آتش
سپندوار تو هم در کمین به وهم شلنگی
هوایی در آتش افکندهست نعلم
اگر خاک گردم نمیایستم من
نعل در آتش نمیباشد سپند بزم ما
لیک اندک وجد میخواهد نوای سوختن
نعل همه در آتش تحصیل نشاط است
دریاب که از رنگ چه دارد ته پا گل
سپندوار فتادهست عمر نعل در آتش
بهوش باش مبادا زند شلنگ و گریزد
نعل جهان درآتش فکرسلامت است
آن شعله آرمیدکه مشقگدازکرد
راحت کجاست گر دلت از خویش رسته نیست
درآتش است نعل سپندیکه جسته نیست
از شرر در آتش افتادهست نعل کوهسار
سنگ هم اینجا مقیمخانهٔ زینبوده است
تا زند فالگهر بیتابی آهنگ است آب
نعل درآتش به جستوجوی این رنگ است آب
بهقدرکوشش عشق ست نعل حسن درآتش
صدای ثیشهٔ فرهاد مهمیز استگلگون را
در هرحال همانگونه که حضرتعالی اشاره کرده اید مفهوم این تعبیر کنایی بیقراری است .
=================
درود بر شما استاد فرهیخته جتاب آقای حاج محمدی عزیز....سپاس از جدیتی که به خرج می دهید