مرهم بهبودی
رخ زیبایت اگـــــــر باز ببینم ، چه شود؟
پیش چشـــمان سیاهت بنشینم ، چه شود؟
دل ما رنجه مدار و سخـــتــن آخــــــر گو
که من انگشتری و یار نگــینم ، چه شود؟
سایه ی زلف سیاهت ، اگــر افتد به سرم
دانه از دام لبانت چو بچـینم ، چه شـــود؟
آخر ای برده زکـــــف جان من بی چاره
در حریم تو چوخلوت بگزینم ، چه شود؟
تو که با ماهـــرخان شور و نوایی داری
گر شوی ای گـل من ، یار و قرینم ، چه شود؟
چــــــــــــشم بیمار مرا مرهم بهبودی ده
مرحـمی کز اثرش ، یار ببینم ، چه شود؟
تو که از خانه ی دل دوش برونم کـردی
ببری باز بدان خــــانه ی دینم ، چه شود؟
من که درکوی ِزخود بی خبران جا دارم
گردهی جای به فردوس برینم ، چه شود؟
مصطفی معارف / اردیبهشت / 69 تهران
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/10 در ساعت : 9:40:56
| تعداد مشاهده این شعر :
939
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.