ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شبانی

دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم


 به دريا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردم


 چه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم


 تمام روز و شب زلف خدا را شانه مى کردم


 نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم


 اگر مى شد همه محراب را ميخانه مى کردم


 اگر مى شد به افسانه شبى رنگ حقيقت زد


 حقيقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردم


 چه مستى ها که هر شب در سر شوريده مى افتاد


 چه بازى ها که هر شب با دل ديوانه مى کردم


 يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد


 اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم


 سرم را مثل سيبى سرخ صبحى چيده بودم کاش


 دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

کلمات کلیدی این مطلب :  شبانی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/14 در ساعت : 14:29:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  1719


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

احمدرضا قدیریان
1390/12/14 در ساعت : 19:28:12
سرم را مثل سيبى سرخ صبحى چيده بودم کاش
دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم
سلام.
زیبا بود و استادانه.
شاد باشید و سلامت.
معصومه عرفانی (عرفان)
1390/12/14 در ساعت : 15:2:23
سلام استاد ارجمند جناب قزوه اشعار بسیار بسیار زیبا و عارفانه ای سرودید اجرتان با دادار جهان استاد با اجازه شما من در دفترم اشعارتون رو با نام شما ثبت کردم
سید محمد آتشی
1390/12/14 در ساعت : 17:11:0
سلام قزوه عزیز

حقيقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردم

سلامت باشید
احمد فرجی
1390/12/14 در ساعت : 21:15:53
استاد سلام / بااحترام وارادت/ جدا پس از یک روز کاری و بعد گشت در خیابان های شعر انجمن بیدل دهلوی و سروده های به روز شده عزیزان ، شعرتان حسابی حسابی چسبید . خداقوت .
محمد توحیدی چافی
1390/12/14 در ساعت : 14:33:52
سلام...قزوه را غزل چنين بايد...
محمد تقی قشقایی
1390/12/14 در ساعت : 23:13:43
سلام جناب قزوه عزیز

يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد

اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم

بسیار لذت بردم.

رضا روستا
1390/12/15 در ساعت : 7:59:47
سلام و ادب حضور گرامی استاد جناب قزوه


لذتی که از سروده ی عالی شما بردم قابل وصف نیست.

سپاس و ارادت
روستا

"در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند"
علی‌رضا دل‌خوش
1390/12/15 در ساعت : 15:1:36
زیبا بود و خداوند زبان شعر را از ما نگیرد تا بلکه از این طریق گلایه ها را گفت و بر مویه های خود رنگی زد.
وصفش کار من نیست این مصراع:
نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم

الهی که پیوسته نایتان پر نوا باشد استاد.
افشین تل لو
1390/12/14 در ساعت : 19:41:49
سلام
بسیارصمیمی ودلنشین بود،استاد.
رستگار باشید و کامکار .
حمیدرضا اقبالدوست
1390/12/14 در ساعت : 16:7:42
بسیار عالی استاد قزوه مثل همیشه لذت و بهره بردم /شاد باشید
حسین سنگری
1390/12/14 در ساعت : 15:30:14
درود بر استاد قزوه ی گرامی
سعید اشیری
1390/12/14 در ساعت : 22:5:8
آه اى موساى من!

موسای من و ما، دوازده هزار روز و اندی است که سایه نشینِ سکوت است و نجیبانه نور می‌خورد و نور می‌آشامد.

موسا بیا به نیل و
اعجاز عشق، دوباره کن...
سعید صالحی
1390/12/14 در ساعت : 20:9:18
درود بر استاد قزوه ی گرانقدر

بسیار بسیار زیبا قلم زده اید....لذت وافر بردم از خوانش این شعر پر معنیتان
دست مریزاد
برقرار باشید
مرضیه اوجی
1390/12/14 در ساعت : 23:48:36
سلام بزرگوار
احسنت بر طبع روان و زیبائی کلامتان
دستمریزاد
اکبر نبوی
1390/12/14 در ساعت : 22:25:52
درود بر جناب آقای قزوه ی عزیز
عارفانه های شما رنگ و بویی ویژه تر گرفته است. این غزل شیوا هم جهانی دارد که شاعر را در مرتبه ای ارجمند روایت می کند و غبطه انگیز. گواراریتان این نوشیدن و سرمستی.
سربلند باشید.
زهرا بشری موحد
1390/12/15 در ساعت : 0:21:34
سلام و خدا قوت. بابت این محیط خوب و شاعرانه از شما و دوستان تشکر می کنم. غزل هم که بسیار زیباست.
مصطفی معارف
1390/12/15 در ساعت : 9:45:45
درود بر شما جناب قزوه با این غزل فاخر .

يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد
اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم

سر فراز باشید
سارا وفایی زاده
1390/12/15 در ساعت : 11:14:9
سلام جناب قزوه
بسیار زیبا و شیوا و دلنشین سرودید.
مانا باشید.
علی میرزائی
1390/12/15 در ساعت : 23:12:35
سلام استاد بزرگوار
فقط عرض می کنم غزل محکم
و لذت بخشی است
دست مریزاد
راشین گوهرشاهی
1390/12/22 در ساعت : 13:21:2
استاد بيكرانگي در شعرتون موج مي زنه..و اين باعث ميشه گلوي آدم رو بغض غريبي بگيره. سپاس بيكران از شما
رستم وهاب نیا
1390/12/15 در ساعت : 23:9:22
درود استاد!

اگر از پرتو ماهم نخی در دست می آمد
حروف این غزل را سبحه صد دانه می کردم.

زنده باشید.
ناصر عرفانیان
1390/12/14 در ساعت : 16:20:18
باسلام وعرض ادب ارادت جناب استاد قزوه گرامی چقدر زیبا وچقدر استادانه وفاخر
نه از ترس حدا از ترس این مردم به محرابم

اگرمی شد همه محراب را میخانه می کردم

از این عارفانه تر از این شاعرانه تر امکان ندارد نمی شه این شعر را تحسین نکرد درود صدها درود براستاد عزیز
کاشکی تاریخ سرایش این شعر را معلوم وذکر می شد

همیشه سرسبز و بهاری و موفق باشید
ابراهیم حاج محمدی
1390/12/14 در ساعت : 20:59:53
سلام استاد عزیز جناب غزوه
انصافا بیت بیت این غزل ناب ناب است و دلنشین . دست مریزاد و فزون باد .
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/12/14 در ساعت : 22:49:54
سلام بر استاد قزوه ی عزیز و ارجمند
شعری بسیار باشکوه ، زیبا ، دلنشین و دوست داشتنی پدید آورده اید طبع بلند و ذهن خلاقتان را سپاس





محمد علی هلال
1390/12/15 در ساعت : 7:57:32
سلام استاد قزوه عزیز

بینهایت زیباست لذت بردم دست مریزاد

خدا قوت زحمتکش بی ادعا

مانا باشی
محمد امانی همدانی
1390/12/15 در ساعت : 12:45:9
اگر مي شد به افسانه شبي رنگ حقيقت زد
يقينا بي وضو مي شد گذاري در طريقت زد
چه مستى ها که هر شب در سر شوريده مى افتاد
اگر او صيد مي گشت و اگر من مي شدم صياد
يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد
اگر از عمق جان بهرش دو پلك خشك تر مي شد
سرم را مثل سيبى سرخ صبحى چيده بودم کاش
و يارم را دل سيري به گريه ديده بودم كاش
اگر مى شد همه محراب را ميخانه مى کردم
و خمر اين غزل را با لبي پيمانه مي كردم


مصطفی پورکریمی
1390/12/16 در ساعت : 0:16:52
سلام جناب دکتر قزوه عزیز


سرم را مثل سيبى سرخ صبحى چيده بودم کاش


دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

آنقدر شکوه ادبی و کرامات عرفانی در این غزل فاخر هست که هر خواننده ای را به تحسین وامی دارد و هر صاحبدلی را به تأمل ....خدا را شکر پس از مدتی طولانی که غیبت داشتم چشم دلم با این غزل زیبا باز شد . موفق باشید
بازدید امروز : 3,507 | بازدید دیروز : 11,527 | بازدید کل : 123,016,400
logo-samandehi