با شعر عمق حادثه را جار می زنم
شب را به آستین سحر دار می زنم
اندو درد و دلهره های شبانه را
تصنیف خوش نموده وگیتار می زنم
شاید مثال ساعت کوکی خانه ام
یک نغمه را همیشه به تکرار می زنم
ای مهربان، ستارۀ من، آشنای دل !
عکس تو را به سینۀ دیوار می زنم
بر یاد خنده های تو ای واپسین امید
چون ابر تیره در دل شب زار می زنم
در هفت خوان گوشۀ چشم سیاه تو
لاف وفا به کوچه و بازار می زنم
آزرده شد مشام دل از کاهدود غم
مشتی به روی پاکت سیگار می زنم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/23 در ساعت : 1:47:57
| تعداد مشاهده این شعر :
1043
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.