1391/1/2
هر چند در کشاکش دوران شکسته ایم
در گیر و دار این همه عنوان شکسته ایم
با اینکه از قضای طبیعت نمرده ایم
اما برای بار هزاران شکسته ایم
تا کی نگفته هیچ، پر از اشک گشته ایم!
حالا که نه، از اول جریان شکسته ایم
پیرانه سر امید جوانانه بسته ایم
از آبرو گذشته و پیمان شکسته ایم
خوابیم و در تظاهر شب زنده داشتن
گرگیم لیک، پنجه و دندان شکسته ایم
از دست داده ایم هر آن را که کاشتیم
چون بوته را به فصل بهاران شکسته ایم
اصرار می کنیم که جامان گذاشتند
انکار می کنیم که فرمان شکسته ایم
ما در حضور جمع، پر از اشک و ماتمیم
در پشت خلق، حرمت انسان شکسته ایم
قبح خلاف را به نظرها شکانده ایم
بر سفره ها نشسته، نمک دان شکسته ایم!
ما از خلوص نیت این قوم غافلیم
ناباورانه باور و ایمان شکسته ایم
ما هر چه کرده ایم به خود کرده ایم و بس
خود را چقدر مفت و چه ارزان شکسته ایم!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/2 در ساعت : 17:27:33
| تعداد مشاهده این شعر :
803
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.