به پیامبر رحمت (ص)
پیچید عطرت ، شاخه ی کافور جان داده است
در حال مستی خوشه ی انگور جان داده است
تابیدی و از تابشت خورشید هم انگار
تنها میان ذره های نور جان داده است
بی شک خدایت تا تو را آورد بر این خاک
پیغمبران را در درون گور جان داده است
حتی سلیمان هم مسلمان تو شد تا دید
یک دانه پاشیدی ، هزاران مور جان داده است
بر شانه ات بنشان حسینی (ع) را که بعد ازاو
هر نغمه ای در دستگاه شور جان داده است
در کوچه کافر کیش ها هی خاک پاشیدند
هر کس تو را نشناخت بی شک کور جان داده است
هر کس تو را نشناخت ، اهل هر کجا باشد
در مکه ، تهران ، قونیه ، لاهور، جان داده است
شهد از زبانت می چکد لب می گشایی تا
قرآن بخوانی دسته ای زنبور جان داده است
جان دارد و هر گز نمیرد عشق در جانش
هر کس که در آئین تو اینجور جان داده است
مریم خجسته
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/25 در ساعت : 10:49:3
| تعداد مشاهده این شعر :
2476
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.