قـلـم ( با اتهام طنز)
انسان بـه اعـتـبـار قـلـم دارد اعـتـبـار
از خـامـه ی قـلـم شود انـدیشه اشکـار
رازیست در قلم که اگر راست را نوشت
تا روزگار هست روان است و ماندگار
امـا اگـر پـنـاه بـه نـنـگ ِ دروغ بـرد
بسیار زود می شود افسون اش آشکار
خوب و بد قلم کند از صاحبش بروز
چیزی نمی کند قلم از خویش ابتکار
صاحب قلم به لطف هنر تکیه می کند
غیر از هنـر ز اهل قلم نیست انتظار
اهـل قـلـم ، قـلـم که ز دستش گرفته شد
دیگر نمی دهد دل خود را به هیچ کار
ای کـاش می شکست هـمـان ابـتـدا قـلـم
تـا ایـن همـه بـر آن نشود آرزو سـوار
بسیار دل که خون شده از ناله ی قلم
بسیـار سـر که رفتـه بـه پای قـلم به دار
بعضی به آن ستـون ادب نام داده ا نـد
یا رب خودت ستون ادب را نگاه دار
محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/24 در ساعت : 3:19:0
| تعداد مشاهده این شعر :
1514
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.