گریه میکنی چرا عزیز من ؟
قلب مهربانت از چه خسته است ؟
بردلم که خو نکرده با سرشک تو
غصه ای گران نشسته است
گریه ات دلم شکسته است
می برد زدست من شکیب
دلربایی تبسمت کجاست؟
ای فدای آن نگاه دلفریب!
حیف از آن دو نرگس خمار کاینچنین زگریه لاله گون شود
حیف از آن دلی که چشمه ی عطوفت است ،
بشکند زناله بارد آه سرد
حیف از آن عذار سیمگون که پژمرد زدرد
جویبار اشک وخون شود
خلوتی رها کجاست ؟ تا زقصه ای که بر تو می رود
گریه بی امان کنم
دارم از غمت کباب میشوم
این تویی که مثل شمع گریه می کنی ؟
یا منم که قطره قطره آب میشوم ؟
لحظه ای درنگ کن به من بگو
سنگ سرکش کدام سنگدل
ساغرتبسمت شکسته است؟
فتنه ی کدام باد آذری ؟
سرو قامتت به تازیانه بسته است.
ای ترنم تو بهترین ترانه ام ! ای برای گریه های گاه گاه
قصه ی نگاه تو بهانه ام
ای تبسمت طلوع هر چه حُسن
مرهمی به زخمهای غربتم گذار برغریبی ام ترانه ای بساز
من همان کویر تشنه ام همچنان اسیر عشق
چون چراغ لاله گرم سوزو ساز
وای اگر زمن ،گذر کنی دریغ!
وای اگر زمن نظر کنی دریغ !
خاطر معطرت مباد ای گل همیشه نوبهار
یک نفس نژند
تا شکوفه پیرهن درد زشوق
غنچه بشکفد به شاخسار آرزو
ای زلال جاری سحر ببار
ای سپیده ،یک شکر بخند !.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/13 در ساعت : 2:40:52
| تعداد مشاهده این شعر :
989
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.