گاه یک لرزش خفیف دست، گاه یک چهرهی دبستانی
میشود یک دلیل محکم که بگذری از خودت به آسانی
من همینطور عاشق تو شدم مادرم گفت کیست من گفتم
گونهاش هفت سینی از سیب است صورتش یک بهار بارانی
به دو چشمت قسم که بی چشمت مثل ابری بدون بارانم
یا شمالی بدون جنگلهاش غرق یک غصهی بیابانی
شاید این اشتباه باشد که به دو چشم تو میخورم سوگند
ولی ای غنچهی گل امید تو خودت که دقیق میدانی
توی جغرافیایی دینی من دو مکان مقدس است فقط
رنگ میشی چشمهای تو، لب مانند خون قربانی
شعر هرچند خانهای امن است ولی این روزها فقط نامه است
نامهای سمت دستهای تو پر از بوسههای پنهانی
صندوق زرد پست میبلعد نامههای مرا ولی غم نیست
تو خدای منی و بی تردید، نامه نانوشته میخوانی
کلمات کلیدی این مطلب :
گاه ،
تاریخ ارسال :
1391/4/17 در ساعت : 11:21:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1079
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.