به فكرم مي كند شعري به شيدائي خطور امشب

كنم از كوچه ي عشقت به تنهائي عبور امشب

شبي زيبا و باراني در آن حالت كه مي داني

رسانم خويش را تا شهر دل از راه دور امشب

مه من مهر من زيبائي شب هاي روحاني

نگاهت مي كند جان مرا سرشار نور امشب

بيا موعود من بيت الحرام دل تو را خواند

برايت از خدا خواهم حضور امشب ظهور امشب

منم مرغ حرم دامت مرا معناي آزادي

شكارم كن كه من دارم دل و جاني صبور امشب

كليم الله من اي موسي مصر دلارائي

بگو با جان عاشق داستان كوه طور امشب

سليمان ساخت ما را عشق ، شكر حضرت ساقي

كه پر گيريم در افلاك همپاي طيور امشب

تو با آن لحن داوودي سخن با جان ما گوئي

مگر داري به لب آيات زيباي زبور امشب؟

من و پروانه را كشتي به جرم عشق ورزيدن

شود پرونده ات در دادگاه دل قطور امشب

منم پروانه اي عاشق به كار عاشقي صادق

كه مرگم مي شود منظومه ي ناب غرور امشب