این بود خوب من همه انتظارم از
این زندگی که یک شب ابری ببارم از
چشمان تو که دیگرم عاشق نمی کنند
چشمان من که مثل دل بی قرارم از
لبخند تو پر اند پر از درد.... درد... درد
مانند سیمهای سیاه سه تارم از
موسیقی قدیمی شرقی دلم گرفت
از اینکه هیچ چیز به جز تو ندارم از
اینکه تورا ندارم...آنکه تورا گرفت
از من که زندگانی و دار و ندارم از...
نه بگذریم حرف زیاد است و وقت کم
جا مانده ریلی از کلمات از قطارم از
شعرم که سوت می کشد و دور می شود
از تو...خودم... تمامی ایل و تبارم...از
شهرم که هیچ وقت افق را ندیده است
از چارچوب پنجره نرده دارم از
اینجا دلم برای خدا تنگ می شود
پس نرده های پنجره را می شمارم از
پایین به آسمان سیاه و بدون ابر
پس من چگونه وای چگونه ببارم از
این چشمهای آهوی وحشی که ساده اند
ای شهر!ای غریبه تو کردی شکارم از...
نغمه مستشارنظامی 1381
از کتاب(در طالعت ستاره زیاد است.ماه نه!)