ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ابر


تو را از ابرها پائین تردیدم



انقدرکه دیده نمی شدی



هم سطح ‏ آسمان



آسمانی که ابر نداشت و می بارید



زمین هر لحظه خشک ‏ و خشکتر میشد



تو را در کهکشان دیدم



چه سوت و کور بود



‏ ابر آمدو نشست و چه آفتاب سوزانی



رعدو برق می بارید



همه جا تاریک بود



دنیای زیبایی شده بود



یاد آن روزها که درختان ‏



سر به فلک کشیده



دریا را میدیدم که به



‏ آسمان پرواز ‏میکرد



و چه میوه هایی ‏



‏ از باران سرازیر می شد ‏



و تگرگ از دل آن بیرون می آمد



آسمان میخندید



و زمین گریه میکرد



درختان آواز میخوانند



 و خورشید برای من قصه میگفت



دریا در قایقی نشسته بود



و زیر لب زمزمه میکرد



عجب دنیایی است دنیای عجایب



کمی فکر کنید و



دیگر بس است تمام


کلمات کلیدی این مطلب :  ابر ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/5/15 در ساعت : 15:0:36   |  تعداد مشاهده این شعر :  672


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/5/16 در ساعت : 1:33:56
سلام

کدام لحظه ی شگفت و مبارک بود که
دریا را نشسته در قایق دیدید .
و آسمانی را که ابر نداشت و می بارید .
و دریا را دیدید که به آسمان پرواز ‏میکرد و
میوه هایی ‏که از باران سرازیر می شد .

غبطه ی خواب مبارکتان را می خورم . بی تردید این شعر ملهم از الهه ی شعر است که پیامبری چون شما را برای رسالت پیامش برگزیده است
ناتوانم از بیان زیبایی های این شعر
پاینده باشید


سلام استاد و برادرگرانقدرم جناب دکتر شیخ الاسلامی بزرگوار منکه زبانم قاصراست از اینکه سپاسگزاز شما باشم امیدوارم اجرتون رو از دادار جهان بگیرید استاد

بازدید امروز : 4,159 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,798,213
logo-samandehi