ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


کلمه کلیدی مورد نظر را وارد کنید :      
دوچشم حیرتم
کلمات کلیدی: شولای سیاه ِشب شده تنپوشش/نجوای سکوت می کند در گوشش ،
تنها، قلم به دست
کلمات کلیدی: در دفترم غزالِ غزل راه می رود ،
نیایش
کلمات کلیدی: خدایا می شود با چترِ گُل هایِ صنوبرها دوباره ،
قائم قیامی می کند آن روز جانا در زمین
کلمات کلیدی: قائم _ قیامی _ می کند _ آن روز _ جانا _ در زمین ،
سقطِ جنین
کلمات کلیدی: هر چیز که نِفله می شود، مالِ من است ،
هجران کرونایی
کلمات کلیدی: هجران کرونایی ، کرونا را شکست می دهیم ،
کالبد را می کنی خالی ز روح
کلمات کلیدی: کالبد _ را _ می کنی _ خالی _ ز _ روح ،
یک رند خمار!
کلمات کلیدی: شاعران ـ می ـ نی ـ مدام ـ کی ـ رند ـ خمار ـ من ،
عرش می لرزد ، زمانی ساقیا
کلمات کلیدی: عرش _ می لرزد _ ، _ زمانی _ ساقیا ،
خنجر
کلمات کلیدی: خنجر ، محمدامین آقایی ، آنکه قلبم را فدای چشم هایش کرده ام لحظه ای غافل شوم از پشت خنجر می زند ،
طور را می نگرم وادیِ ایمن در پیش
کلمات کلیدی: طور _ را - می نگرم - وادی ایمن - در - پیش ،
مقام عشق
کلمات کلیدی: مقام عشق - امام عشق - شهادت - خون خدا - می طهور - کربلا - پیام - اسارت - عزت - زینب - مسعود - حرم - قیام ،
کوفیان
کلمات کلیدی: کوفیان ، محمدامین آقایی ، تک بیت اجتماعی و فلسفی ، شبیه کوفیان ؛ گرگی درون جامه ی چوپان نباشیم این چنین ، وقتی که "مهدی" می رسد از راه ،
تاولی نشمرده
کلمات کلیدی: تاول، زهرا، پدر، می خری ،
بدون اسلحه
کلمات کلیدی: اشعار محمدامین آقایی ، محمدامین آقایی ، بی اسلحه ، شعر تک بیتی ، دست خالی می روم میدان بدون اسلحه جنگ با چشمان تو اینقدرها دشوار نیست... ،
غزل انتظار
کلمات کلیدی: تو ، یکروز ، از ، غروب ، جاده های ،
بی تفسیر
کلمات کلیدی: غزل بی تفسیر ، محمدامین آقایی ، اشعار محمدامین آقایی ، شعر بی تفسیر ، تو رفتی کار من شد لعنت تقدیرِ افتاده که من در سوی دیگر ، رو به رویت گیر افتاده . میان قهوه خوردن ناگهان رفتی دلم جاماند شبیه یک دوچرخه ساکت و زنجیر افتاده . خبر پیچید در کافه میان دشت آهویی رها شد از دویدن ها همان جا شیر افتاده . نمی دانم تو اکنون دوستم داری دلم می گفت: که پیش پای من از دست تو شمشیر افتاده.. ،
گردونه
کلمات کلیدی: زمین گردونه ها را می پیماید ،
اوج ها
کلمات کلیدی: با نامِ قدم هائی که در پیوسته هایِ زندگانی چون دلآرام اند و خفتن را بلایِ خویش می دانند ،
دوباره تنهایی
کلمات کلیدی: شعر دوباره تنهایی ، دوباره تنهایی ، محمدامین آقایی ، محمدامین آقایی شاعر ، . توی ذهنم سکوتِ انباری است که پر از بمب های ساعتی است کوه آتشفان کاغذ ها در دلش خاطرات خط خطی است . پای میز همیشه یک رنگم می نشینم که دردِ دل دارم کاغذ من به زیر باران ماند گریه کرده دوباره افکارم . می نویسم "دوباره تنهایی" شب شده دوباره مهتاب است می نویسم همیشه بیدارم می نویسم شب است و او خواب است . در تماشای دیگران هستم پرده ها را کنار من زده ام شهر من بی ستاره تر شده است چشم در چشم آسمان شده ام . قاصدک آمد و کنارم ماند حرف ه ،


1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |


بازدید امروز : 7,478 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,980,399
logo-samandehi