ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خنده بازار ساعت چند است؟
آین شعر رو فردای روزی که پس از زلزله  ی آذربایجان برنامه ی خنده بازار رو از رسانه پخش کردن نوشتم:





آن طرف کودکی نشسته به خون

آن طرف یک پدر که درمانده

داد میزد هوار ای مردم;

پسرم زیر خاک جا مانده

 

آن طرف مادری که مضطرب است

بر سرش خاک سرد می ریزد

امشب از خشت خشت خانه یمان

غریت و مرگ و درد می ریزد

 

آن طرف عاشقی که می گردد

پی معشوقه اش گذر به گذر

اشک می ریخت زیر لب می گفت:

که مرا با خودت بیا و ببر

 

آن طرف یک رسانه ی بیدار

آن طرف شهر زیر آوار است

بیخیال تمامشان امشب

نه و نیم پخش خنده بازار است


کلمات کلیدی این مطلب :  خنده ، بازار ، ساعت ، چند ، است؟ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/6/3 در ساعت : 16:1:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  1381


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عبدالجواد صادقی حسن آ بادی
1391/6/3 در ساعت : 18:47:11
سلام جناب فردوسی
تلنگر جالبی بود
وزن شعرتان هم زیبا و مناسب است
در پناه او
موید باشید
ساراسادات باختر
1391/6/3 در ساعت : 18:42:56
خوب بود ودردناک جناب فردوسی..
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/6/5 در ساعت : 21:34:40
سلام و عرض ارادت
چههار پاره های زیبایی سروده اید که هم دلنشینند هم دلنواز، دست مریزاد و برقرار باشید


رضا احسان پور
1391/6/7 در ساعت : 14:57:53
چقدر عنوانش شبیه این شعر من است
http://www.irafta.com/showtext.aspx?id=9881
من این شعر را برای میانمار و قبل از زلزله گفته بودم
مصطفی پورکریمی
1391/6/7 در ساعت : 16:28:58
سلام جناب فردوسی گرامی

مأجور باشید سروده ی بسیار خوبی بود در دو مورد افعال به جای مضارع ماضی اند که سبب ناهنجاری در شعر شده است :

داد میزد هوار ای مردم; ............. که باید "داد می زند" باشد/ می زند هوار ای مردم

پسرم زیر خاک جا مانده

اشک می ریخت زیر لب می گفت: ............. اشک می ریزد و می گوید ........... مثلا می توانست اینگونه باشد ( اشک ریزان و زیر لب گوید / پسرم زیر خاک جامانده)

که مرا با خودت بیا و ببر

هم اکنون 14 سال (شمسی) و 4 ماه و 24 روز و 8 ساعت و 35 دقیقه و 47 ثانیه است همراه شماییم 454235747.146 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 18,536 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,239,743
logo-samandehi