به اشکِ مضحکه دارم به خویش می گریم !
قفس به دوشم و فریاد می زنم : پر و بال !
**
خدا شکر که بالاخره یک بیت دلپسند به چشمم خورد.
... و اما: اول در رابطه با ردیف باید بگویم ، اگرچه بیت محور بودن سبک هندی ،
برخی از نقدها را شامل می شود ولی ردیف در سبک هندی؛ حتی از سبک ماقبل خود هم توانا تر
و محکم است . اما در این غزل دچار چند فضایی است و از منظور واحدی سخن نمی گوید.
یکجا بدون قید و شرط پروبال می زند.
جای دیگر مشروط است :
همین که از سرم افتاد ، می زنم پر و بال
. جای دیگری هم فقط پروبال می زند ، همین مثل :
به بالِ رخوتِ غمباد ، می زنم پر و بال
***
تتابع اضافات در بسیاری از مصرع های اول زیبایی آن ها را مخدوش کرده است:
هوای شرمِ نفسگیرِ آدم از غفلت
دچارِ طعنه ی صد چشم زخمِ مسمومم
اگرچه در تبِ سنگینِ یأس می بالم
( به چه می بالی ؟) نکند می نالم است
**
در کل، پیچیده گویی و پیچیده نویسی با پیچیدگی مضامین ، فرق دارد ،
شیوه ی اول :عدم بلاغت را می رساند و شیوه ی دوم : ثقالت مفاهیم را .
جسارت نمی کنم اما غزل حضرتعالی بین این دوشیوه معلق است
با انتخاب قافیه ای دل انگیز، می توانستید با این ردیف زیبا غزلی بیدلانه بیافرینید
که ان شاء الله خواهید توانست.
امتحان کنید
**
اگر جسارتی رفت و سخنی و نوشته ای "تلخ" به میان آمد ببخشایید
((توضیحات قبلی تان را ابدا نپذیرفتم))
یا حق
یا علی مدد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
با تشکر دوباره تنها می توانم عرض کنم که آن چه بنده از نقد حضرتعالی متوجه شدم این است که شما با منطق نثر می خواهید شعر را نقد کنید و این ابدا ممکن نیست
همین
باقی را به عهده قضاوت سایر دوستان وا می گذارم
نقد منصفانه به غیر از تأمل ، تحمل نیز می خواهد . تحمل ساختاری غیر از ساختار عادتی خودمان
باز هم ممنون