سلام دوست بسيار گرامي
از آن جا كه مي دانم شما معمولاً بر سبيل تأييد نظرات داده شده كه حتي در استقبال از سروده هايتان مي باشد نيستيد (گرچه از اين نظرات در سايتتان بهره مي بريد)، و از آنجا كه ارزش بسياري براي انديشه هاي ظريف و والايتان قائل هستم، شعر پر مفهوم شما را با تغييرات مختصري در جهت اصلاح وزني آن در اين قسمت بازگو مي كنم كه هم در معرض قرار گيرد و هم قدرداني اي باشد از سروده ي والايتان و هم احتما لاً با اين اصلاحات صوري ماندگاري بيشتري يابد.
حق يارتان
پاي در زنجير بسته، فتح كوهستان دگر معني ندارد
مرغ بال و پر شكسته، اوج پروازش دگر معني ندارد
ابر تا باران نبارد دانه ها در خاك زندان و اسيرند
رستني ديگر نباشد، رويش جنگل دگر معني ندارد
فكر و رأي ما شود بالنده و خلاق و بس پويا شكوفا
گر نباشد در حصاري، ورنه آزادي دگر معني ندارد
در قيود ديگران هرگز نبيني ارجمندي و عزيزي
همتي ياران كه هر خود خوردني تنها دگر معني ندارد
گر كه قانون و عدالت مستقر گرديده پا بر جاي باشد
زير بار امر و نهي ناكسان رفتن دگر معني ندارد
عقل مانده در ضلالت، تابناكي، روشني ها رفته از ياد
بي حضور روشني، سنت شكستن ها دگر معني ندارد
چون به زير ظلم و استبداد خودكامان اسير و بي پناهيم
شعر آزادي به شادي بازخواندن ها دگر معني ندارد
شرح حال وصف امروزم براي دوست گفتم گشت گريان
گفت عمرت رفت بر باد و شكايت ها دگر معني ندارد