بسم رب النون و القلم
روی پیشانی این شعر نوشتم:
تقدیم به نور چشمم، استاد مرتضی امیری اسفندقه
و دلتنگی هایش
با سوت هر قطار دلم تنگ می شود
گاهی چه خنده دار دلم تنگ می شود
دنبال ریل می دوم و گریه می کنم
آرام و بی قرار، دلم تنگ می شود
حرف سفر همیشه مرا زجر می دهد
حتی کنار یار دلم تنگ می شود
***
پیش تو می نشینم و هی بغض می کنم
اینجا سر مزار دلم تنگ می شود
بعد از تو می روم سر جای همیشگی
اما سر قرار دلم تنگ می شود
***
نزدیک راه آهن شهر است خانه ام
روزی هزار بار دلم تنگ می شود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/7/29 در ساعت : 13:23:54
| تعداد مشاهده این شعر :
1370
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.