ابرو بزن ای ماه که شهرست دوباره
محو شب چشم تووتقسیم ستاره
پلکی بزن آهسته که آشفته بیایند
با پیرهن چاک و غزلخوان به نظاره
چشم تو شکافنده ذرات علوم ست
در درک اشارات تو ماندست"زراره"
حل می کنی از پلک زدن مسأله ها را
شهری نگران تو و انگشت اشاره
پلکی بزن ای ماه که پیران مذاهب
ذکر لبشان"اشهد ان لا" ست هماره
پیشانی ات آیات شکافنده ی دریاست
می افتد از اعجاز تو در نیل شراره
بر قله ی "مدین "ردی از بغض مدینه ست
گفتند شعیب آمده بر کوه سواره
می خواست هشام آینه محصور بماند
حتی نرود صبح ،مؤذن به مناره
تا مبحثی از باغ تو در دست نسیم ست
از بسط نفس های گل سرخ چه چاره؟
حیرت زده ی کشف اشارات شمایم
چون بلبل مشتاق بر این بام هزاره
***********************
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/7/30 در ساعت : 21:24:59
| تعداد مشاهده این شعر :
803
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.