سلام جناب بهروز ذبيح الله عزيز
شعر شما را خواندم
در ميدان نقد و در اين گردو غبار شايد سره از ناسره شناخته نشود و من را ببخش اگر در حوالي شعر شما چيزي اگر ناثواب از قلم جارج شد ولي سعي مي شود كه نرود
ما اگر خواسته باشيم شعر ها را به چند دسته تقسيم كنيم شايد بتوان به دو دسته شاخص تر كه ملموس تر وعيني تراست تقسيم كرد
شعرهاي محتوا گرا
شعرهاي تصوير گرا
شعرهاي محتوا گرا شاعر براي بيان حرف و انديشه اي كه دارد مستقيم وارد مقوله انديشه اش مي شود و سعي مي كند همان انديشه اي كه مد نظرش است را بدون حواشي و يا مسائل ديگر بيان كند . به نوعي مي شود گفت كه شاعر مستقيم حرفش را مي زند و كمتر از صنايع ادبي و صورخيال و ديگر ابزار و براي زيبايي شعر ش استفاده مي كند. چرا كه تصورش بر اين است كه اين ابزارها مخاطب او را از محتوايي كه هدف اصلي او بوده است را شايد دور كند. در اين ژانر شعري معمولا ما تصاوير درخشاني نمي بينم و بيشتر در حوالي مسائل حكمي و پند آموز ي و نصيحت و واز اين قبيل چيزها دور ميزند.
شاعر در اين نوع از شعر هي تلاش مي كند كه به مخاطب القا كند كه اين مسئله اي كه من مي گويم مهم است و به گوش گير و در اين مسير المانها و فاكتور هاي خود را ارائه مي كند
بگذريم
در شعرهاي تصاوير گرا
شاعر سعي زياد و وافري دارد كه انديشه اش را در پس تصاوير عيني و ذهني كه به مخاطب ارائه ميكند عنوان دارد. و هر چه اين تصاوير بعضا تجردي تر باشد او احساس مي كند به موفقيت نزديك تر شده است. و در مسير ارائه انديشه اش مستقيم به محتوا نمي پردازد. خوب از لفظ و معني شعر تصويرگرا تعريف آن روشن است و زياد نياز به توضيح نمي باشد. به عنوان مثال شما به سهراب سپهري نگاه كنيد كه چگونه با تصاوير بازي مي كند و بعضا تصاويري تجردي و يا بعضا ملموس را مي سازد تا انديشه اش را كه يه عرفان شرقي است را در پس آن به مخاطب ارائه كند. نمونه ديگر ش را مي توان بيدل دهلوي گفت كه برخي موارد مخاطب خاص كه شاعران باشد از تجسم تصاوير ارائه شده اش عاجز مي ماند و نياز به شرح بزرگان دارد.
اما شعر شما
شعرشما از ژانر شعر محتوا گراست كه مخاطب از داشتن و درك تصاوير كم بهره است و داراي يك روايت است كه آن هم به صورت كامل ارائه نمي شود و از المانهاي ارائه شده نيز يه صورت حرفه اي سود نمي جويد. بعد در اين مسير به يك باره متحول مي شود و با يك نگاه به مغرب و غروب و .... از اين دست تصاوير از آن مسيري كه مي خواست برود تغيير مسير مي دهدو به رهبانيت مي رسد.
يكي از اين معايب اين نوع از شعرها اين است كه شما مي تواني با كمي ايجاز آن را در يك رباعي يا دوبيتي به مخاطب خودت ارائه كني و تاثير خيلي خيلي بيشتري هم داشته باشد.شما اگر يك نگاه به رباعيات خيام بكني مي بينيد كه چه
مسائل بزرگي را در حد اقل زمان و با حد اقل امكانات گفته است
اما از حق نگذريم و آن اينكه شعر شما داراي ساختار منسجم و يك دست است و يك دستي در كل غزل پخش شده است و اين گونه نيست كه بيتي بر بيت ديگر بچربد
روايت هم يك دست است و تا آخر به خوبي پيش مي رود
تازه اين را نبايد از خاطر برد كه شما شاعر تاجيك هستيد و شايد غلبه بر زبان فارسي به سهولت يك فارسي زبان نداشته باشيد
در پناه خدا باشيد دوست شاعر و ارجمندم
شما را در مشهد هميشه ملاقات مي كنم و از اين موهبت خيلي خيلي خوشحالم
ببخشيد اگر از مدار خارج شدم
مخلص شما
مجتبي اصغري فرزقي مشهدمقدس