ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مکاشفه
هوالجمیل

تقدیم به غربت آسمان دهم:

نیمه شب بود و در حریم حرم
آیه آیه نسیم نازل شد
صحن عبدالعظیم و باران و...
شور و حالی عجیب حاصل شد

محو عطر فرشته ها بودم
تا طنین دعا به گوشم خورد
پلک هایم عجیب سنگین شد
روبروی ضریح خوابم برد

خواب دیدم که شیر آهسته
پیش مردی غریب مینالد
آن زمانی که صورت خودرا
پیش پایش به خاک میمالد

خواب ديدم تبسمي كرد و...
مرد گويا كه داشت جان ميداد
از حصير نماز او تا او
رد پايي در آسمان افتاد

خواب دیدم که ناگهان صحنی
در فضایی سیاه ویران شد
شیرهاهم به گریه افتادند
بغض ابری شکست و باران شد

و شتک های اشک یک مادر
علتی شد به صحن برگردم
به خودم آمدم نفهمیدم
به کجای زمان سفر کردم

غرق بودم میان افکارم
بر مشامم رسید عطر دعا
رفتم آهسته در دل باران
تا بخوانم دوباره جامعه را...


موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/8/6 در ساعت : 14:17:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  853


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی رضا آیت اللهی
1391/8/7 در ساعت : 14:51:14
سلام
زیبا و روان و الهی است
قابل تقدیس
تقبل الله .
موفق و موید بوده باشید انشاء الله .
حسین سنگری
1391/8/6 در ساعت : 22:35:0
سلام پسر ... دلم تنگ شده برات ... ایشالا همدان ببینمت داداش ... با بچه ها بشینیم شب نشینی
فدات
یا علی
زهرا شعبانی
1391/8/6 در ساعت : 19:54:10
سلام جناب کاویانی بزرگوار

اجرتون با هادی الائمه علیه السلام...
بازدید امروز : 2,973 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,558,933
logo-samandehi