ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تفسیر صبح ساده را وا می‌گذاری


تفسیر صبح ساده را وا می‌گذاری
حتی به روی جمعه‌ها پا می‌گذاری
 
پایان هر جمله که تأکیدی نوشتم
عمداً به جای نقطه‌اش «یا» می‌گذاری
 

چون واژه‌‌یی هستم که در املا ـ نه... حتی
در درس انشا هم ـ مرا جا می‌گذاری
 
پهلوی هر فعلی که لازم می‌شمارم
این روزها از شیطنت «را» می‌گذاری...
 

 
یا منتهی! تصویر من لبریز دود ست
آیا به روی آینه «ها» می‌گذاری؟
 
سرخطّ آیات دلم خاکی ِخاکی ست
درسی برای این الف/با می‌گذاری؟
 
من تا ابد دین خودم را نسخ کردم
حالا تو پیش ِ این خدا «نا» می‌گذاری؟

 

کلمات کلیدی این مطلب :  تفسیر ، صبح ، ساده ، را ، وا ، می‌گذاری ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/8/22 در ساعت : 19:47:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1325


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1391/8/23 در ساعت : 13:48:30
سلام علیکم آقای خصلتی
1. نقد اگر صراحت نداشته باشد که رایگانش هم گران است اخوی.
2. توصیه‌ی‌ خوبی است فقط می‌ماند این احتمال که اگر تسلط بر علوم فخیمه‌ی ادبیه سبب این گرفتاری‌ها شده، نکند با خواندن بیشتر آثار سلف و احتمالاً تسلط افزون‌تر، دامنه‌ی این دامِ خطرناک «لابیرنت واژ‌گانی» گسترده‌تر از این هم بشود؛ آن وقت چه باید کرد؟
3. اگر این اشکالات و ایرادات وارد باشد؛ یعنی فرم ناقص است و معیوب، آن‌گاه چه‌طور فرموده‌اید: «در این اثر که کاملا در ساختار منطقی یک شعر سنتی قرار می گیرد ،الحق هیچ اشکالی بر فرم کلی و ظواهر مشهود اثر [!] نمی توان گرفت.قافیه ها سر جای خود هستند ردیف هیچ مشکلی ندارد و روانی وزن نشان از تسلط شاعر بر عروض دارد.»؟! فرم در ذهن سرکار یعنی فقط وزن و قافیه و عروض؟!
4. حالا وسط دعوا! چرا اصطلاح ساختارشکنی را خرج کرده‌اید؟ مگر این سطور بی‌نوا ساختاری را هم شکانده‌اند؟ مگر نه این است که نوشته‌اید: «کاملاً در ساختار منطقی یک شعر سنتی قرار می‌گیرد»؟
5. این که رسم بوده در گذشته بگویند بخار دهان روی آینه ـ فلزی باشد یا شیشه‌یی ـ کدورت و زنگاری ایجاد می‌کند...؛ با این‌که امروز کسی بگوید: آینه را ـ لابد از نوع شیشه‌یی‌اش که مال این زمانه است ـ به قصد زدودن مثلاً گردوغبارش یا بفرمایید همان دودی که در بیت آمده است، «ها» کنید؛ به نظرتان یکی است؟! ظاهراً اولی سبب تیرگی آینه است و دومی علت روشنایی آن؟ این سطر را درنیافته‌اید یا آن ابیات را؟!
6. به نظر شما استفاده از نکات دستوری در این سطور، فقط چند ارجاع تصادفی به چند قاعده‌ی ساده‌ی دستوری است؟! یا مثلاً میرزاسطورنویس بی‌کار بوده به‌جای الفبا بنویسد الف/با ؟! ورقه‌ی بقیه‌ی شاگردان‌تان را هم این‌گونه تصحیح می‌کنید؟
7. عایدی‌تان خیلی هم کم نبوده: دست‌کم دلتان را که خنک کرده‌اید! مشک هم خودش باید ببوید انتظار ندارید که بنشینم و مضامین بکر را از سطورنوشته‌های خودم، استخراج کنم؟! قرار به اعتراف رک و راست بود که خود و مخاطب را این همه نمی‌پیچاندیم و دست‌آخر هم دست‌خالی روانه‌اش نمی‌کردیم! شما نقدتان را بنویسید حداکثر من خوشم نمی‌آید خب نمی‌خوانمش. نگران «سرمست نشدن مخاطب» از نبود آرایه‌ها و ... هم نباشید. مخاطبی که اهل ادبیات باشد خودش استعاره و تشبیه مضمر و تلمیح و تناسب و اسلوب الحکیم و مذهب کلامی و کم‌گرفت و نمادپردازی و ... را در این سطور تولیدی (البته سطور با همین طاء مؤلف و نه دو نقطه!) به راحتی تشخیص خواهد داد. هر چند طبق قواعد ریاضی، به قول بعضی‌ها این‌گونه که سرکار نون نبوغ ما را آجر کرده‌اید؛ باقی مانده‌اش می‌شود بوق!
8. اخوی! سر دو سطر وزن و قافیه که مباهله راه نمی‌اندازند و استخبارات تشکیل نمی‌دهند. این همه سؤال ردیف کرده‌اید جهت کشف حجاب مقاصد میرزاسطورنویس؟! به متن مراجعه کنید و سعی کنید پاسخ‌های‌تان را آن‌جا بیابید: «هم سؤال از علم خیزد هم جواب». با این همه بنده مثل بچه‌ی آدم یکی یکی سین‌ها را، جیمی نوشتم تا بازپرسی‌تان بی‌حاصلی هم نباشد.
حمید خصلتی
1391/8/22 در ساعت : 23:21:50
سلام.گاهی شناخت قوانین وتسلط علمی بر زوایای گوناگون یک رشته علمی یا هنری خود دام بزرگی در راه آفرینش اثر هنری به ویژه شعر میشود.
در این اثر که کاملا در ساختار منطقی یک شعر سنتی قرار می گیرد ،الحق هیچ اشکالی بر فرم کلی و ظواهر مشهود اثر نمی توان گرفت.قافیه ها سر جای خود هستند ردیف هیچ مشکلی ندارد و روانی وزن نشان از تسلط شاعر بر عروض دارد.

البته در نگاهی کلی به اثر نکات دیگری هم یافت می شود وآن نیم نگاهی است به دستور زبان که در جای جای اثر دیده میشود.حال یک سوال پیش می اید صرف دانستن وزن وقافیه وردیف وتسلط بر عروض وزوایای مختلف زبان فارسی می تواند به یک اثر خوب منجر شود؟.در این اثر بیش از انکه با یک شعر سر شار از تخیل و فضایی عاطفی روبرو باشیم وصور خیال وآرایه های ادبی شوریدگی سرچشمه گرفته از جان شاعر بتواند مخاطب شعر را به سرمستی برساند. اورا در لابیرنتی از واژه ها قرار می دهد که فقط سعی میکند خود را از این پیچیدگی ها به سرمنزل مقطع شعر برساند.

در این شعر به تنها چیزی که اندیشیده نشده آفرینش است.تسلط صاحب اثر بر انچه گفته شد باعث شده است تا یک مجموعه منظم وهدفمند تولید شود نه خلق.

به چند نمونه از آنچه فقط به یک معماری و چیدن وروی هم سوار کردن اجزای یک ساختمان گونه است دقت کنیم:
سطر3- پایان هر جمله تاکیدی
سطر 4-عمداً به جای نقطه‌اش «یا» می‌گذاری....نقطه آخر جمله خبری.
سطرهای 5و6-املا وانشا
سطر 7و8- جمله لازم وبعد متعدی
سطر11 و12-سرخط والفبا
خیلی خوبست شاعر محترم که به تسلط شان بر زوایای ادبیات واقفم دلیل اینهمه لفاظی ونیز خود ومخاطب را به سختی افکندن در این اثر بفرمایند
چه عایدمان شده است.یک ساختار شکنی؟
یک اندیشه ی نو یا مضمونی بکر؟
یا تعابیری مثل نسخ کردن دین در بیت آخر آیا بهترین تعبیر برای رساندن هدف شاعر است؟
یا تغییر تفنن گونه ی ناخدا به آنچه در سطر پایانی آمده است چه دلیل زیبایی شناسانه ای دارد؟من این ابیات بالا را با کمال احترام به شاعر محترم، یک نظم تفننی می بینم ویکی از شاخصه های بزرگ شعر را که بسیاری از صاحب نظران قبول دارند وان الهام است که به جوشش می انجامد در کجای این اثر دیده می شود؟
در مورد این بیت:
یا منتهی! تصویر من لبریز دود ست
آیا به روی آینه «ها» می‌گذاری؟
توصیه میکنم به استفاده های موفق شاعرانی چون بیدل دهلوی از این فضا ومضامین دقت شود
نمونه هایی موفق از این نوع در شعر بیدل:

کدورت از دم هستی‌کشد دل آگاه
نفس به چشم تأمل غبار آینه است
یا

بی‌مطلبی آیینه آرام نفسهاست
دارد ز صفا جامه احرام‌گهر موج
یا

نفس ‌گیرد دو عالم تا به پیش آیینه دارندت
به ‌معنی ‌گر شریک‌ معنی‌ات پیدا نشد بیدل

.با عرض پوزش از شاعر محترم از صراحت کلامم .پیروز باشید
امیر سیاهپوش
1391/8/24 در ساعت : 12:43:54
حقیقتا جناب استاد خوش عمل حرف دل حقیر و احتمالا بسیاری دیگر از دوستان را بیان کردند. انصافا هم جناب وثوقی و هم آقای خصلتی هر دو با سواد و مسلط بوده و توانایی ارائه نقد منطقی، نظاممند و قابل استفاده را دارند. گاهی وقتها قصد انجام وظیفه در حد وسع و بضاعت خودم می کنم اما با توجه به لحن تقابلی که دوستان دارند می ترسم مبادا شائبه طرفداری و جبهه بندی ایجاد بشود. امیدواریم بعد از این سایر دوستان به این مهم توجه کنند. نقد، قبل از علم محتاج اخلاق و حلم است.

جسارت حقیر را ببخشید
عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/23 در ساعت : 17:18:34
دو تا آدم ملای باسواد که هردوشان هم شعر خوب می سرایند و هم در عرصه ی نقد ونثر-از هر نوعش-استادان مسلطند چرا با این لحن کدورت زا باهم حرف می زنند؟ای باباشماها هم که شدید یک پا خوش عمل کاشانی که وقتی از کوره در می رفت از یسار و یمین چپ و راستش می کردید!هردو آقای شریف و باسواد حرفهای آموزنده ای زده اید که برای نه فقط مبتدیان که امثال کمین هم جالب توجه است.این همه حرف خوب و آموزنده را نمی شد با لحن صمیمانه بیان می فرمودید؟



خصلتی بخش نقد:
سلام جناب خوش عمل عزیز.این کمترین اصلا کدورتی از دوست عزیزم نه به دل دارم نه قصد ایجاد کدورت را دارم.ساحت نقد است وتعارف تکلف نمی شناسد.جز نقد سعی کرده ام چیز دیگری نگویم.اگر غیر از این برداشت می شود پوزش می طلبم.همه یدوستان وشاعران سایت محترم وعزیز هستند.
حمید خصلتی
1391/8/23 در ساعت : 16:28:14
فرم واژه ای انگلیسی است که فقط معادل ان واژه ی شکل می شود . در ادبیات ترجمه فرم کمی گسترده تر است.ساختار کلی اثر وشکل ظاهری وقابل دید.بله دوست من
تسلط صرف بر علوم ادبی خود دام میشود وقتی هیچ حسی وعاطفه ای در کار نباشدنظم بدون عاطفه به سمت فلسفه میرود دوست من.هرکه علوم ادبی بداند که شاعر نمی شود.بسیار دکتر های ادبیات داریم که یک بیت شعر نگفته اند ولی حداقل چند سطری نظم ساخته اند.ساختن نظم با سرودن شعر بسیار فاصله دارد.

چرا سفسطه میفرمایید؟.کجا من گفتم فرم کلی شعرتان مشکل دارد.؟شما نوشته اید:
3-. اگر این اشکالات و ایرادات وارد باشد؛ یعنی فرم ناقص است و معیوب؟چرا نوشته ی صریح مرا تفسیر به رای میکنید.

ببینید من گفته ام
«در این اثر که کاملا در ساختار منطقی یک شعر سنتی قرار می گیرد ،الحق هیچ اشکالی بر فرم کلی و ظواهر مشهود اثر نمی توان گرفت.قافیه ها سر جای خود هستند ردیف هیچ مشکلی ندارد و روانی وزن نشان از تسلط شاعر بر عروض دارد.»؟!دوست من فرم شعر همین است.موسیقی کناری موسیقی بیرونی ورعایت درست وزن.من گفته ام ظواهر مشهود اثر(یعنی فرم)عالی است ونشان از تسلط تان دارد ولی این شعر خالی از عاطفه است.من ابا دارم در بسیاری از قسمت ها نام شعر بر ان بگذارم.فقط نظم است دوست من..در چهار بیت اول اینگونه است.

من گفته ام ساختار شکنی کرده اید.؟فکر کنم جمله ام سوالی بوده باشد.یعنی آیا با این کارتان دنبال ساختار شکنی بوده اید؟؟اگر اینگونه است وجوابتان مثبت باید بگویم بسیار ناموفق بوده اید واگر جوابتان منفی است.بگویید منظورتان از ردیف کردن اینهمه قوانین وقواعد زبان ایجاد تخیلی عمیق در مخاطب بوده یا به احساسی لطیف میرسانید مارا؟
نوشته اید:
«نگران «سرمست نشدن مخاطب» از نبود آرایه‌ها و ... هم نباشید. مخاطبی که اهل ادبیات باشد خودش استعاره و تشبیه مضمر و تلمیح و تناسب و اسلوب الحکیم و مذهب کلامی و کم‌گرفت و نمادپردازی و ... »

چرا نگران مخاطب نباید بود مگر این حقیر یکی از مخاطبان نیستم؟چرا منتقد را غیر زمینی فرض میکنید.؟
منتقد یک مخاطب است.دوست من ردیف کردن نام هایی دهن پر کن مثل اسلوب حکیم..مذهب کلامی وغیره چه دردی جز تفاخر دوا می کند .جوان امروز ومخاطب راحت طلب امروز نمی آید بگردد تا به سختی رابطه ی فلان الف یا ب در شعر شما را پیدا کن. یا به هم ریختن واژه ی ناخدا!

در مورد آن قسمت آینه فرموده اید: این سطر را درنیافته‌اید یا آن ابیات را؟! بی شک سطر شما را خوب دریافته ام. ولی اعتراف میکنم که نه این سطر بلکه دیر سطر های دیگر حضرت بیدل را در نیافته ونخواهم یافت.اصلا هرچه بیشتر سطورش را درک میکنم به نفهمیدن همان سطور بیشتر واقف میشوم.البته در مورد آیینه های قدیم باید گفت که دونوع آینه در قدیم وجود داشته.آیینه چینی یا همین شیشه ای وآیینه ی فولادی.نمی دانم چرا دارید پیچیده میکنید موضوع را.در جای جای شعر بیدل داریم آینه ی امتحان. واین آیینه گرفت بر جلوی بینی محتضر بوده است تا نفس اش بر ایینه خورده ومشخص شود ازتیره شدن آیینه که شخص زنده است یا خیر.حالا این با همان"ها "کردن شما چه فرقی میکند. شما هم ها کرده اید وبیدل هم ها کردن را با تعبیر آینه ی امتحان اورده است.فقط تفاوت آن واین در میزان شاعرانه بودنشان است عزیز.

اگر نبوغ شاعرانه یعنی این پس باور کنید بقیه اش یعنی بوق که خودتان فرموده اید.

در ضمن دوسطر نیست که مباهله راه بیاندازیم عزیز. ابتدای کلامم بر منطقی بودن روال ظاهری شعرتان اقرار
هم اکنون 14 سال (شمسی) و 4 ماه و 23 روز و 18 ساعت و 34 دقیقه و 26 ثانیه است همراه شماییم 454185266.391 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 53,876 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,218,187
logo-samandehi