ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کودکان در انتظار ذوالجناح...

بسم الله...

با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته...

روضه خوان می خواند اما با صدایی سوخته...

باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر

واژه هایی آتشین، زلف رهایی سوخته...

حرف سنگین است، سنگین؛ روضه خوان سربسته گفت:

کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...

گفت:" می بینم یکی افتاده عریان " بعد گفت:

"کودکانی مانده اند و خیمه هایی سوخته...

کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها

ذوالجناج آمد ولی با یال هایی سوخته..."

کاش می شد کور بودیم و نمی دیدیم که:

دختری با موی ها و دست و پایی سوخته...

هر چه تابیدی به دنیا باز هم تاریک ماند

باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته...

آخر کار است و باید ذکر "یا زهرا" گرفت

عطر زهرا می وزد از کربلایی سوخته...

.
کلمات کلیدی این مطلب :  عزل ، عاشورایی ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/27 در ساعت : 13:4:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  698


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نغمه مستشارنظامی
1391/8/27 در ساعت : 14:34:14
بوی یالهای سوخته ذوالجناح می آید و خیمه های سوخته از این غزل و در را می برد پیش در سوخته خانه زهرا و اشک می نشاند به چشمانمان تا عاشورایی بمانیم
محمد شکری فرد
1391/8/27 در ساعت : 16:29:20
سلام جواد...

شعرت رو خوندم...زیبا بود...ولی من شعر های قبلیتو بیشتر از این دوست دارم...جواد قبلی رو هم بیشتر از این جواد فعلی دوست داشتم...

تو به شعرای من نظر نمی زاری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



زهرا آراسته نیا
1391/8/27 در ساعت : 17:1:9
یا حسیــــــــــــــــن (ع).....
سلام جناب شیخ الاسلامی .قبول باشه
بازدید امروز : 7,482 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,938,121
logo-samandehi