ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آغاز همایش عاشقانه ( نثر)
آغاز همایش عشق
***
... گویی همه چیز برای یک همایش آماده می شود؛ همایشی شگفت؛ در سالی شگفت!
آغاز سالی دیگر؛ آغازی که همیشه با شگفت انگیزترین "ماه" ها شروع می شود. ماهی که همیشه حسّی غریب و عطری عجیب دارد، حسّ غریبانه ترین غروب های لبریز از اندوه، و عطر عاشقانه ترین گریه های آکنده از غربت.
و باز هم، سالی تازه و لحظاتی تازه؛ که مثل صفحه ای سفید، در انتظار یادداشت های گوناگون است، شاید هم یادداشت هایی سرخ و خونین!
جهان، خون ریز بنیاد است، هشدار                    سر سال از "مُحرم" آفریدند
آغاز می شود، سالی دیگر که باز تمام نگاهمان را به "کربلا" و لحظات "عاشورایی اش" خواهد دوخت. آغاز می شود سالی دیگر که همیشه پیوند خود را با آغازین روزهای سال 61 هجری حفظ کرده است. تاریخ، زیباترین تصاویر عاشقانه را در آیینه ی هستی نقش می زند؛ تصاویری همیشه جاودانه و نغز:
تصویر پرچم های سبز و سرخ و سیاه که آسمان را میانِ عشق و امید، و اندوه و آرزو، متحیّر؛ و حجم نگاه های ابری را از لطافت واژه ی "یا حسین(ع)" پر خواهد کرد.
تصویر دست هایی که موسیقی اندوه را در پرده ی عشاق می نوازند و تمام سینه ها و سینه زن ها آن ها را همراهی می کنند.  
تصویر گهواره هاییکه با تمام سرسبزی شان، قنداقه های سفید را مهمان تبسم خونین "علی اصغر (ع)" خواهند کرد، تبسمی که سرشار از غربت اشک و نگاه و حسرت است.
تصویر شمع هایی که عطرآگین از اشک های همزمانِ "شام غریبان" خواهد شد تا تلخ ترین خاطرات ناگفته ی "رقیّه (س)" را باز گوید.
تصویر نادیدنی های پنهان در دل اشک ها، که تنها با یاد "زینب (س)" تدوین می شوند.
*  *  
... گویی عطر شهادت را از گودال قتلگاه می بوید!
می پرسد: این جا کجاست؟!
می گویند: "کربلا"
با تمام اندوهِ نشسته بر صدایش می فرماید: اَللّهُمَّ إِنّی أَعوُذُ بِکَ مِنَ الکَربِ وَ البَلاءِ!
- کاروان را بگویید بایستد: اینجا، همان وعده گاه جدم رسول خداست.
اینجا همان جاست که آسمان، تصویربردار لحظات ارغوانی اش خواهد شد.
همان جا که نسیم، عطر دست های "سقّا" را تا کنار خیمه ی سکینه (س) خواهد برد.
همان جا که واژه ی سراسر خونین شهادت، به قاموس دیوان عاشقان، افزوده خواهد شد.
همان جا که یاسمین جمالِ حضرت علی اکبرو قاسم (ع) را به چنگال خون ریز خزان خواهد سپرد.
همان جا که "حنجره ی" سپیدترین شکوفه ی احساس را، زخمیِ شرنگ خوارترین خار، خواهد کرد.
همان جا که تک تک خیمه ها را با عطر ارغوانی "شهادت"، خواهد آراست.همان جا که آخرین تصویر"وداع " را برآیینه ی نگاه زینب (س) خواهد آویخت.
همان جاست که گودال قتلگاهش؛ پلکان عبور انسان از عالم خاک به "سدرة المنتهای افلاک" خواهد شد.
این جا، همان جاست که نواده ی وحشیِ هند جگر خوار، سینه ی آفتاب را، با زهر نیزه ها خواهد درید.
این جا، همان جاست که، این بار، به جای پوست های موریانه خورده ی "صفین"؛ سیب های سرخ قرآن بر سر نی خواهد رفت.
این جا همان جاست، که خاطره ی طولانی ترین روز تاریخ را به ذهن خسته ی طولانی ترین "شام غریبان"خواهد سپرد.
این جا، همان جاست که گل های صد چاک شده، مشام عرش را با خاک کربلا آشنا خواهد کرد. این جا همان جاست که ظهر عاشورایش، زیباییِ رکوع و سجود یک عاشق واقعی را به نمایش خواهد گذاشت. این جا، همان جاست؛ همان جایی که تک تک سنگ هایش فریاد خواهند زد:
امان از دل زینب (س)!
*  *  *
چه نجوای غریبی؟! چه اندوه جانکاهی؟! گویی زخمه به تار دل آسمان زده اند؛
نجوایی که تاب و طاقت از دل زینب (س) می رباید:
یَا دَهرُ اُفٍّ لَکَ مِن خَلیل                            کَم لَکَ بِالإِشراقِ وَالأصیلِ
مِن طالبٍ وَ صاحِبٍ قَتیل                            وَ الدَّهرُ مَا لا یَقنَع بِالبَدیلِ
وَ کُلُّ حَیٍّ سالِکُ سَبیلِ                           ما أَقرَبَ الوَعدَ مِنَ الرَّحیلِ 
                               وَ إنَّما الأمرُ اِلی الجَلیلِ
مگر چه دیده ای؟! مگر چه شنیده ای؟! مولا جان! ابا عبدالله (ع)!
آسمان صدایت ابری، و دلت پژواک فروخورده ی فریاد است!
دور باد تماشای غم، از نگاهت!
*  *  *
فرمود: ان الحسین (ع) مصباح الهدی و سفینة النجاة!
آن گاه زمانه تصویری از دریا کشید؛ دریایی سرخ و زلال، مثل غروبگاهان خورشید، مثل امواج در هم تنیده شفق. تصویری که توانست عظمت انسان را از گودال قتلگاه، تا منتهی الیه آسمان نمایان سازد. آن گاه که هدایت انسان، با کشتی شهادت آغاز می شود و بشر فرود آمده از آسمان، از گرداب خاک به سدرة المنتهای افلاک عروج می کند.
چه کسی می تواند به عظمت نورانیت نور در ظهر طاقت فرسای غربت پی ببرد؟!
آن گاه که از کویر کربلا، چشمه چشمه حکمت می جوشید و شهادت در کام عطشناک زمین به گوارایی می رسید، عاشورا رقم می خورد تا مسیر هدایت این بار نه از مکه و مدینه، بلکه از کربلا آغاز شود.
عاشورا، آخرین ثانیه های به بار نشستن تلاش هزاران پیامبر بود.
عاشورا، واپسین لحظات دلواپسی حضرت زهرا (س) بود که در بغض غریبانه امام حسین (ع) جاری می شد.
*  *
چگونه بپرهیزد از "شهادتی" که به خاطر آن، هستی یافته است.
چگونه از شهادتگریزان باشد؛ که ازلی ترین سمبل شهادت،وجود جاودانه ی خود امام حسین (ع) است.
چگونه می تواند به صلح با امثال یزید بیاندیشد؛ صلحی که حتی غضب خداوند را بر می انگیزد؟! آن گاه است که این سخن به کمال زیبایی می رسد:هیهات مناالذلة!
چگونه می شود سفیر عشق خداوند بود و تلاش هزاران پیامبر را نادیده گرفت؟
تمام آن تلاش ها، هدایت ها، پیام ها، صحف، تورات، زبور، انجیل، فرقان، یعنی تمرین عاشقانگی برای سرافرازی در صحنه ایثار، ایثار جان و تن در مسلخ عشق!
و چه زیبا امتحانی در جریان است که از کودک شیرخواره، تا مرد کهنسال میدان، می توانند تا خط پایان، عاشقانگی خود را در معرفت خداوند به نمایش بگذارند.
تشنگی بهانه ای بیش نیست، برای حضرت علی اصغر که برای شهادت شتاب می کند!
دریای کرامت سقا را چه جای حسرت به مشک های بخیل، آنگاه که اشک های عاشقانش را کرانه ای نیست!
بگذار ندانند که اینان را زیستن جز تکلیف الهی و مرگ، جز عروجی عارفانه نیست!
حضرت قاسم(ع) را چه جای نگرانی از فقدان زره، مهم، سهم لذتی است که از شهادت می برد!
بگذار هر چه نیزه دارند بشکنند، بر جان عاشق نور؛ شوقی جز تکثیروذوقی جز تکبیرنیست.
چگونه می تواند شِکوه کند، آن روح سترگ و بشکوه، که فخر آسمانیان است و رشک زمینیان!
گودال قتلگاه، جز تصویری از اتحادعشق و عاشق و معشوق نیست!
این دایره، دایره عشق است و این حلقه، وعدگاه وحدت عاشق و معشوق؛ حلقه ای که مسلخ عاشقانه اش مصداق "ثارالله" و غربت سرشار از اندوهناکی اش، تفسیر "والوتر الموتور" است.

با یاد تو که بغض گلو وا نمی شود                دل هم بدون نام تو دریا نمی شود
اشک من است آینه ام، بی نگاه تو                آیینه هم، نصیب تماشا نمی شود
همزاد با غمت، گل آدم سرشته اند                غم هم بدون عشق تو معنا نمی شود 
*  *  *
     التماس دعا                                                                    
*نذر سوگ (غریبانه ی مادرم )باشد که قبول نظرمولایم امام حسین علیه السلام ،قرار گیرد.
.......
سیدعلی اصغرموسوی

موضوعات :  نثر ادبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/1 در ساعت : 15:48:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1584


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/9/2 در ساعت : 18:20:16
سلام استاد عزيز

قبول باشه نذر تون

دست مريزاد
------------------------------------------
سلام
عظم الله اجورنا اجورکم
در شب های تاسوعا و عاشورا فراموشمان نفرمایید.
التماس دعا
نغمه مستشارنظامی
1391/9/2 در ساعت : 2:11:35
گودال قتلگاه، جز تصویری از اتحادعشق و عاشق و معشوق نیست!
سلام بر شما استاد بزرگوار
درود بر قلم و نگاه زیبایتان
در این پنجشنبه نیز به یاد مادر بزرگوارتان خواهیم بود و فاتحه نثار روحشان خواهیم کرد انشاالله نزدیک غروب
-----------------------------------------
سلام و سپاس از محبتتان
جزاکم الله خیرا
زهرا شعبانی
1391/9/3 در ساعت : 9:59:32
درود بر شما استاد بزرگوار

ایام تسلیت...
------------------------------------
سلام بر شما
اعظم الله اجورنا و اجورکم
سلامت باشید ان شاء الله
بازدید امروز : 9,229 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,460
logo-samandehi