ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خال آن مه رو (یاد داشتی برای مرحوم آقاسی که در هفته نامه پنجره منتشر شد)

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ باالله من نفسی

هوالااول و الاخروالظاهروالباطن

وهوبکل شیء علیم


نمی کند دل من میل زهد و توبه ولی

به نام خواجه بکوشیم و فرّ دولت او

***

شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش! ، این جمله کلیدی و اصیل صاحب قابوسنامه را باید از دو منظر مورد دقت قرار داد، اول بحث در صحت و سقم و دوم دایره شمول و حیطه اطلاق آن.

در یک بررسی پدیدارشناسانه (فنومنولوژیک) در تاریخ ادبیات فارسی و به تخصیص، شعر آشکار می‌شود که گزاره‌هایی از قبیل بحران شعر و مخاطب، شعر مردمی، شعر هنری و... ، هم‌زمان با ورود و بسط جریان مدرنیته‌ي سطحی از طریق ژورنالسیم ترجمه‌ای به جامعه‌ي ایرانی است که وارد حوزه واژگانی ادبیات و نقد ادبی می شوند.

جریان مدرنیته وارداتی جدای از اینکه هیچ نسبت و تناسبی با ریشه های دینی و بومی این ملک و ملت نداشت، حتی خود جریان هم به صورت اصیل و اصلی آن وارد نشد، بلکه سطحی ترین لایه آن یعنی ژورنالیسم سیاسی فرهنگی بود که به عنوان آیه های منزل، ترجمه و مورد تقدیس قرار می گرفت و نترس و بگو می گیرد!

خصوصیت اصلی جریان های فرهنگی، شکل دهی و ساخت طبقات اجتماعی است، طبقاتی که سلایق و زاویه نگاه و زیستی مطابق با آموزه های فرهنگ آموزگار دارند. ناگفته پیداست که فرهنگی که ریشه در سطحی ترین لایه های تضارب آراء ضد و نقیض و چپ و راست با محوریت عقل مادی خودمدار بشر بی خدای عاصی غربی دارد با ذهن و زبان و ادبیات جامعه میزبان خود چه می کند آنهم جامعه ای که ریشه تمام فرهنگ بومی و مدل زیستش خدامحوری و پاک دینی و جوانمردی است.

بنابراین به مرور با طبقه اجتماعی که واجد انواع گوناگونی از تناقض ها و طغیان های فردی و جمعی و در عین حال خودمدار و متکبر بود و هست مواجه شدیم. والبته همین طبقه اجتماعی است که به علت برخوردار بودن، و نیاز اصلی و طبیعی خود به رسانه ، معمولا بیشترین برخورد را با کتاب و ادبیات و...دارد.

طبقه اجتماعی که صاحب رسانه بود و تعاملی دو گانه با حاکمیت و توده داشت و خویش را روشنفکر و قیم و ولی مردم می پنداشت و از همین رهگذر جریانهای پیشرو ادبی و شعری را به وجود آورد و هر آنچه سنت ادبی و سنت شعری بود به یکباره به تیغ رد و انکار راند.(بماند که دروغگوی بزرگی مثل شاملو که همواره با حالتی از رد و انکار و نخواندن و ندانستن از سنت ادبی این ملک سخن می گفت هم نه فقط تمام ادبیات گذشته این سرزمین را خوانده و بلکه خورده بود، بلکه شعرش را هم باید نثر به روز شده قرن چهارم ادب فارسی دانست و...الخ)

پس شعر برای مردمان گویند و در این گزاره شبهه نیست، روشن تر اینکه پل الوار، برای مردم خودش شعر سورئال می نویسد و والت ویتمن هم شعری برای قوم خویش و حافظ هم و حکیم طوس نیز هم...فتأمل.

به هر روی خوب است که اندیشیده شود که گزاره هایی از قبیل سوبژه در برابر آبژه و انقلاب شعر برای مردم و خزعبلاتی از قبیل شعر زمینی و هوایی و دریایی و امروز روز هم که شعر هوا فضا و... (نخند و بدان که همین الساعه اصحاب وهم و اضغاث و احلام مدرن به چنین حرف هایی رسیده اند ،بماند که نگارنده ترکیب هایی مثل شعر میکروبیولوژی و... را هم از زبان بعضی مدعیان شنیده است) از کجا در آمد و منظور چه بود؟ مگر در تاریخ شعر فارسی شعر را برای پریان و ماورائیان می گفته اند که به ناگاه، مردمی پدید آمدند و شعری دیگر خواستند؟

پاسخ اینست که آری، مردمی پدید آمده بودند و هستند که آن شعرها را ماورایی میافتند و مردم مخاطب آن شعرها را هم دیو و پری و همین است ماجرای هزار و یک قسمتی شعر مدرن و نو و کهنه امروز و دیروز.

می گذریم و به این مهم می رسیم که آیا همین گروه صاحب کاغذ اخبار و سوراسرافیل و سیاه و سفید و...الخ مردم بودند یا اینکه نه! مردمانی نیز بودند و می فهمیدند که مدعیان مردمی نمی فهمیدندشان!

مردمی که مسجدی بودند و نماز و روزه ای، مردمی که پای روضه حسین و دسته و هیئت بودند، مردمی که حاجت از امام زاده ها و سقاخونه ها می گرفتند و نترس و بگو حالا هم مردم همین ها هستند حتی اگر شب و روز از دانشگاه مبتذل و زردی به نام تلویزیون، سریال ها و فیلم های آموزش متد بی خیالی و لاقیدی و دغدغه های حقیر می بینند و...الخ.

انقلاب، اقامه دوباره ای بود بر هستی و حیثیت این ملک و مملکت که آیینش جوانمردی و پهلوانی و دینش ولایت حضرت حیدر کرار صلوات الله علیه بود.

مردمی که به یا علی مدد حضرت روح الله برخاستند و ناباوریشان به باور ایمان، مبدل به همتی اهورایی شد که ساختارهای بافته شده را در هم شکستند و سر بر آستان یزدان پاک نهادند که قومی که مسجد دارد بی نیاز از دانسینگ زن صفتان تورانی است.

مجال تنگ یک مناسبت تقویمی، آنهم در یک حیطه ژورنال! را چطور باید ظرف حرف هایی از این زمره سهل ممتنع کرد لابد که از هنرهای مینیاتوری اصحاب قلم دوران واپسین است.

آخر اینکه در مورد مرحوم محمد رضا آقاسی حتی آنانکه از همه جوانب و قوت های شعری و تکنیکی او گذشتند نتوانستند از اقبال بی‌سابقه‌ي عامه به شعر و شعرخوانی او بی‌اعتنا عبور کنند. شعری که جدای از نگاه‌های تکنیکی و فنی شعر، به معنا و محتوای مورد اقبال جامعه و سنت جامعه پرداخت؛ یعنی همانا محبت اهل‌بیت که یقیناً در جامعه‌ي شیعی ما اصل و مایه‌ي اقبال مردم است و یا نگاه‌های انقلابی که نتیجه‌ي همان شیعه‌گی در تفکر است ؛ از سوی دیگر او با نگاهی کاملاً بومی و سنتی شیوه‌ای از شعرخوانی را در پیش گرفت که این اقبال را صدچندان کرد. شیوه‌ای که می‌توان آن را به عنوان یک نمونه، حاصل از دیالوگ سنت و مدرنیته ـ هرچند به شکل غریزی ـ و ترکیب آن دو از آن یاد کرد.

شعری که در مساجد و حسینیه ها قرائت می شد و جمعیتهای چندهزار نفری را با خودش همراه می کرد و ...الخ. آری شعر از برای مردمان گویند و باید که مردم را شناخت و تعریف کرد نه اینکه تعریف دیگران را بار بر مردم نمود که نشده و نمی شود.

آقاسی برای مردم ایران اسلام و ایران شیعه و ایران انقلاب، شعر می نوشت و برای هم ایشان و به مذاق و لهجه ایشان قرائت می کرد و از همین منظر بود که او شیعه نامه می خواند و مردم می گریستند، او اعتراض می خواند و به خشم می آمدند و...الخ.

نکته ای دلکش که باید در خصوص خال آن مه رو به اشارت بگویم و بگذرم اینکه در باطن عالم و یا در سطحیت این بحث روشنفکرانه، در حیات باطنی جامعه که صحنه نبرد بزرگ میان دو جبهه تاریخی ولایت حق و باطل است(نبردی که با تکبر طاغوت بزرگ آغاز شد و تا قیامت، پیروان و موالیان طاغوت بنا بر لأُغوینهم اجمعین را در مقابل اهل ولایت الله و مخلصون قرار داد و...) تنها آنانی می مانند که علمدار باشند و علمداری در زابلستان ولایت حضرت شهریار مطلق جن و انس، تنها به واجدان این بیت می رسد و بس:

ولایت چیست؟ در خون غوطه خوردن

کلید سینه بر مولا سپردن

برای اثبات روشن این ادعا یکی از دست‌نوشته‌های نیما یوشیج[1] را با هم می‌خوانیم که سخن از غیر شنیدن خوش تر است:

«عزیزم! می‌نویسم در خصوص آن چیزی که مردم شهر[2] با دیده‌ي حقارت به آن می‌نگرند و می‌گویند نقالی می‌کنند. اما این رشد است. این نقالی که می‌بینم کامل‌ترین فرم‌ها است. ادبیات حماسی تنها نماینده‌ی کینه‌جویی و مبارزه بود که دربار امرا و جنگ‌جویان را رونق می‌داد. در برابر آن حتماً می‌بایست غزل‌سرايی پیدا شود. نقالی رابطی‌ست بین این دو... .»

با توجه به این دست‌نوشته‌ي نیما که بانی مدرنیته در شعر فارسی است، می‌توان شیوه‌ي شعر‌خوانی مرحوم آغاسی را ترکیبی از نقالی و مداحی که یکی ریشه در سنت شعر فارسی و دیگری ریشه در مکتب و مذهب شیعی مردم دارد، قلم‌داد کرد و آن را یکی از معدود نمونه‌های درک نگاه مخاطب جامعه و ابداع شیوه ا‌ي نو بر اساس نگاه سنتی برشمرد.

سخن رادمردی که چند سالی است بر رونق انجمن های شعر و بازگشت به سنت استاد و شاگردی در شعر فارسی تأکید می کند را باید که از این منظر نگریست و به حال فرهنگی که مسئولان و مدعیانش را فهم و درایت به قدر تشکیل انجمن ... است گریست.

والسلام
کلمات کلیدی این مطلب :  خال ، آن ، مه ، رو ، (یاد ، داشتی ، برای ، مرحوم ، آقاسی ، که ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/7 در ساعت : 20:2:58   |  تعداد مشاهده این شعر :  1361


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,470 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,562,430
logo-samandehi