ساغر هستی
"ساغر هستی"
به دیده ام نشسته غم,
به برگ چشمم اشک و نم,
به ساحلی رسیده ام,
به ناکجا دویده ام,
به آشیانه دیده ام,
چشم سیاه کشیده ام,
قسم به نیرنگ و فریب,
به چشم مردمی غریب,
که غم نشسته بی دریغ,
شادی دل گشته غریق,
پرواز بی پر کس ندید,
به مرگ دل شاید رهید,
از این زمان پر فریب,
از این همه دورم غریب,
بیا ساغر به هر دستی,
بیا ای ساغر هستی,
که غم را از دلم رستی,
که دست و پای غم بستی,
به مردابی زدی دستی,
سلامِ اولِ مستی,
بنوش ای جان سرمستی,
منم آن عاشق مستی,
بنوشم باده از دستی,
شوم غافل زاین هستی,
به دنیایی زنم جستی,
به رویایی شوم مستی,
که مردم بر تهیدستی,
شود بی منّتش دستی,
به دنیایی که نیست فقری,
به جنگ و زور و بدبختی,
به دنیایی پر از مردی,
نبینی بر دلی دردی,
بیا ای ساغر هستی,
که رویای طوقی هستی,
(طوقی)
تاریخ ارسال :
1391/9/21 در ساعت : 11:56:29
| تعداد مشاهده این شعر :
976
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.
سلام آقای زندی پور...بسیار زیبا بود... ممنون. \\\\\\\\\\\\\\\\\\ با عرض سلام عزیز ممنونم از لطفت
|
سلام زیبا و روان است زنده باشید ,,,,,,,,,,,,,,,, ممنونم از حسن نظرتون
|