ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



هوس کشتن من

 

یک دستمال نان چیزی زیادی نبود

آهوی لب مرز این را بهتر از همه می‎دانست.

 

من این را نمی‎دانستم

من لب مرز زندگی می‎کردم

در دهانه‎ی شیر و بنزین

 

من این را نمی‎دانستم

چون هرگز شاعر خوبی نبودم

 

 خواب بودم حمو رو دیدم

حمو گفته من شنیدم:

   "دیره اما کی می‎فهمه

    به حرف پدر رسیدم"

 

تفنگ‎هایمان وقتی بهم می‎خندند

از سالهای بعد چیزی نمی‎فهمیدیم

هوس کشتن من

اولین بار در سینه‎ی صخره غافلگیرت کرد

وگرنه من با چند مرمی سرد

کوتاه نمی‎آمدم

 

"کاکا دلواپس همین بود

دستات میلرزیدن حمو!

اما من بهترین بودم

نفس نمی‎کشیدم

پلک هم نمی‎زدم"

 

به جای قلبم ای کاش مغزم را نشانه می‎رفتی.


موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/25 در ساعت : 9:46:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  1158


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

زهرا شعبانی
1391/9/26 در ساعت : 10:27:56
درود بر شما جناب طلعت
پایدار باشید...
مجتبی اصغری فرزقی
1391/9/25 در ساعت : 14:22:29
خواندمت شاعر

موفق باشيد

در حوالي شعر شما و كارهاي شما نقد داشتم كه باشد براي بعد
محمد شکری فرد
1391/9/25 در ساعت : 21:25:19
سلام وحید جان...همیشه از غزل های فارسی و نو ها فارسی و غزل های ترکی و نو های ترکی ات آموخته ام و لذت برده ام...

ممنونم از این که هستی...


سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/9/28 در ساعت : 0:40:7
همیشه غافلگیرم کرده حرف های بزرگت وحید طلعت...باور کرده ام که ما شاعر ها آدم های بزرگی نیستیم...ولی تو بزرگی ...آنقدر که گاهی فکر می کنم نکند شاعر نباشی!!
حمیده میرزاد
1391/9/25 در ساعت : 21:13:10
سلام ودرود

بسیار زیبا و دردناک..

غمی نهان در من جان تازه گرفت..
سارا وفایی زاده
1391/9/25 در ساعت : 11:7:49
زیبا سرودید
بازدید امروز : 22,627 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,553,858
logo-samandehi