شعر جوخه با ادامه اي بر شعر توسط شاعر گرانقدر "علي اكبر مقدم":
برگهاي درخت من خشكيد
مثل يك جوخه؛ تيربارانم
از سر من گذشت بارانها
مانده در بغض رعد و توفانم
سرگذشتم ميان مه گم شد
گريه ام زير برف پنهانست
خاطرات مرا كلاغي برد
جاي من گوشه ي بيابانست...
*
"مي وزد نور در رگ جوخه
ميرسد تا نظرگه خورشيد
ميوه هاي گلوله باران را
ميرساند دوباره تا ناهيد
جوخه هايي كه ساكت وسردند
كوهي ازالتهاب و از دردند
منتظرمانده ريشه در خاكند
برگهاشان دوباره برگردند"*
*: علي اكبر مقدم
شعر و نقاشي:
راشين گوهرشاهي۱۳۹۱