سلام بر شاعر گرامی
متاسفانه حقیر در شرح و توضیح در مورد یک شعر (و نه نقد که خارج از هر گونه تعارف ها معمولی خودم را ناقد نمی دانم ) بیت به بیت و اشاره به بعضی از جزییات به گفته ی یکی از دوستان مته به خشخشاش می گذارم که به گفته ی همان دوست عزیز شعر جریان سیال ذهن است و این اشکال تراشی ها ممکن است شاعر را دچا ر بعضی از سخت گیری ها نسبت به خودش کند که باید گفت احساس و برداشت از یک شعر که توسط یک مخاطب معمولی شعر (چون بنده ) صورت می گیرد مقوله ای کاملا جدا از خود شعر است شاعر باید شعر خودش را بگوید و حراف هم حرف خودش را .
حالا اگر در این میانه شاعر نکته ی بدر د بخوری هم پیدا کرد خوب به ذهن بسپارد که به صورت طبیعی و نه تصنعی در شعر ش موثر افتد
و اما بیت اول با یک سوال شروع شده است نفس اینکه شروع شعر با یک سوال آغاز شود غافلگیر کننده و به لحاظ بیانی و به قول قدما سوال در محل خبر و تفخیم ارزشمند است اما متاسفانه سوال کلیشه ای و مسبوق به سابقه و مصرف این واحد زبانی در طول تاریخ در همین فضا و با همین تعبیر ارزش ادبی آن را از بین برده است . بقیه بیت نیز کاملا نظم است و به طور کل از دایره شعر خارج است خود شاعر اگر بیت را بازگردانی بفرمایند حتی یک تصویر کلیشه ای هم در ان دیده نمی شود
در بیت دوم فقط یک استعاره نخ نما شده دوازده ستاره دیده می شود که متاسفانه همین استعاره نیز با افزودن یک صفت کلی "شگرف " از حال هوای شاعرانه افتاده است ممکن است اشاره به حدیث قدسی لو لاک ...در مصراع اول این بیت قابل توجه باشد اما ان قدر مستقیم و فاقد خلاقیت است که نمی توان برایش وجه شاعرانه ای در نظر داشت
بیت سوم نسبت به بقیه ابیات قابل قبول تر است اینکه شاعر از قصیده روزنی به سمت ممدوح باز کرده است و غزل شکوفه ای در دل اوست خلاقانه است
بیت چهارم نیز گرفتار همان نظم همان کلیشه و قالب است
مصراع اول بیت پنجم بهترین پاره این شعر است که متاسفانه با یک شعار بیت به پایان رسیده است به نظر می رسد قید هنوز به لحاظ محتوایی مصراع دوم این بیت را دچار مشکل نموده است هنوز وقتی به کار می رود که یک بی نیازی از آنچه قیلا ذکر شده باشد حداقل در حد تردید احساس شود و با توجه به شخصیت قدسی پیامبر چنین قیدی به نظر نامناسب می اید
نمی دانم توانستم منظور خود را برسانم با ذکر یک مثال شاید داستان روش تر شود "او با اینکه بزرگ شده است هنوز به پدر و مادرش نیاز دارد در این جمله درک عموم این است که با بزرگ شدن نیاز به پدر و مادر تقلیل می یابد و قید هنوز در این جمله افاده ی این معنا را می کند که به شکلی باید نیاز به پدر و مادر تقلیل می یافت که در مورد پیامبر که قدسی است شاید چنین درکی به محتوای شعر ضربه وارد کند
بیت ششم بریده باد ... شاید عمل به تبرا که وظیفه شاعر است تلقی شود و از نظر اعتقادی قابل تحسین است اما شاعرانه نیست گرچه شاید ما را فرا متن برده " آیه قران تبت یدا ابی لهب " و معتقدان و مخاطبان همراه با شاعر را اقتاع کند اما برای یک مخاطبی را که بدنبال زیبایی در شعر است راضی نمی کند
ضعیف ترین ترین بیت شعر بیت ماقبل اخر است مصراع اول این بیت به گمان حقیر ضعف تالیف دارد و اما این تنها مشکل شعر نیست مشکل این جا است که شاعر در مصراع اول این بیت با ذکر یک سوال اظهار شگفتی می کند از دروغی که در مورد پیامبر گفته شده است و در مصراع دوم می خواهد با قدرت این اتهام را رد کند که مصراع دوم از چنین قدرت اقناعی برخور دار نیست شاعر با جمله ی "خدا آفریدگار توست (نقل به مضمون )می خواهد با این جمله از ممدوح خود رفع اتهام کند با توجه به اینکه خداوند افریدگار همه چیز است حتی همان اتهام زنندگان قدرت اقناع و تشخصی در خصوص پیامبر گرامی اسلام ندارد