ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تو رفتي بستري شد قلب من دركنج تنهايي
بيا از شانه ام سنگيني ِ اين بار را بردار
بَمي شد رفتنت برگرد و اين آوار را بردار

تو رفتي بستري شد قلب من دركنج تنهايي
بيا از سينه ام اين مزمن ِ بيمار را بردار

چه شبهايي كه اين گردن گره با دست هايت خورد
بيا از روي اين تن گردن ِ بيكار را بردار

نمي بينم كه چيزي بين ما حائل شده اما
اگر هم هست برگردو تو آن ديوار را بردار

شدم مانند يك ساعت كه ميگردد به دور خود
بيا با فصل چشمانت كمي تكرار را بردار

مربع

تنم يخ كرد اين بالا به مردم نيست اميدي
بيا اين نعش آويزان شده بر دار را بردار

مجتبي اصغري فرزقي (كيان)
وبلاگ :  http://mo1351.blogfa.com/ 

کلمات کلیدی این مطلب :  آوار ، بم ، فصل ، تيغ ، يخ ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1391/11/14 در ساعت : 8:24:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  778


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا حکمتی
1391/11/14 در ساعت : 8:59:54
باسلام
مثل همیشه کارتان زیباشت.
دکتر آرزو صفایی
1391/11/14 در ساعت : 11:14:35
سلام بر شما
خواندم و بهره بردم
اشرف گیلانی
1391/11/14 در ساعت : 9:6:32
اميد نيست به فردا و صحبت و خورشيد...
علی گیاهی
1391/11/14 در ساعت : 19:46:36
سلام /خواستم جویای حالتان شوم /ممنون از شعرقشنگتان
سارا وفایی زاده
1391/11/14 در ساعت : 10:5:1
درود جناب فرزقی
زیبا می آفرینید
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/11/15 در ساعت : 13:37:11
سلام بر استادم
سپاس
امین نوراللهی (فریاد)
1391/11/14 در ساعت : 10:6:27
سلام جناب اصغری عزیز.غزل زیباییست.نکات جالب و به فکر فرو برنده ای در آن دیده می شود.بیت دوم در حد سایر ابیات نیست.در مصرع آخر اگر بجای "این نعش" واژه ی "منصور" را بگذارید بنظرم زیباتر باشد.البته این نظر بنده است و شاعر شاید بیناتر به شعر خویش باشد.ممنون
هادی ارغوان
1391/11/15 در ساعت : 22:36:58
سلام
شعرتان راخواندم...
وبهره بردم
بازدید امروز : 16,437 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,572,397
logo-samandehi