ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شوق رسیدن داشت پا هامان ...خدایا....
باید ورق می خورد اما باد ، نگذاشت
بادی که بوی سرکشی می داد ، نگذاشت
باید ورق می خورد این بخت ِ پریشان
این بار هم ته مانده ی فریاد ، نگذاشت
تا راه افتادیم ... افتادیم .... هربار
سرگیجه های دائم مرداد ، نگذاشت
ما منتظر بودیم تا صبح سپیدی ...
از راه می آمد ولی بیداد ، نگذاشت
باران دلش می خواست تا با ما ببارد
انبوه درد ِ زخمهای حاد ، نگذاشت
شاید اگر می شد که ماهم بیستون را ....
اما نمی دانم چرا فرهاد ، نگذاشت ....
شاید به پایان می رسید این دردهامان
باید که می نالید ، اما باد ، نگذاشت
شوق رسیدن داشت پاهامان ، خدایا ....
این بار هم بد در دلم افتاد.... ، نگذاشت

شوریده
کلمات کلیدی این مطلب :  شوق ، رسیدن ، داشت ، پا ، هامان ، ...خدایا.... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/19 در ساعت : 14:4:35   |  تعداد مشاهده این شعر :  1103


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1390/3/19 در ساعت : 17:4:5
شوق رسیدن داشت پاهامان ، خدایا ....
این بار هم بد در دلم افتاد.... ، نگذاشت

سلام آقای نژاد هاشمی
خیلی زیبا سرودید........
بازدید امروز : 7,444 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,404
logo-samandehi