مثل برگي خش خش گامت برايم آشناست
راه رفتنهاي آرامت برايم آشناست
مست مستي،آنچنان مستي كه مستت مي شوم
هم تلو خوردن هم اين جامت برايم آشناست
نامۀ عشقت رسيد و باز دلتنگت شدم
خط سرخ و لحن پيغامت برايم آشناست
در فضايي بي ريا تسليم دينت مي شوم
كربلايي! رنگ اسلامت برايم آشناست
من شكار و تو همان صياد بازيهاي عشق
كودكانه چيدن دامت برايم آشناست
شعر،شعر توست،آن را در دلم حس مي كنم
اين صراحتهاي ايهامت برايم آشناست
گفتم آن نام آوري كه...؟ گفت: نه! تنها "شهيد"
گرچه گمنامي ولي نامت برايم آشناست
تاریخ ارسال :
1391/12/12 در ساعت : 23:29:8
| تعداد مشاهده این شعر :
975
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.