یک نکته زیبایی شناسی که در گفت و گوهای حضوری صمیمانه با دوستان شاعرم بسیار بر زبان اورده ام و کمتر نوشته ام این است که روی هرقالبی شعری ذائقه مخاطب در شعر سنتی پس از هزاز سال یک جور هدایت شده است وچه خوب است شاعر به این جریان هدفمند احترام بگذارد و بکوشد مسیر را به گونه ای علامت گذاری کند که اگر به موازات مسیر همیشگی نیست چندان دور افتاده نیز نباشد مثلا کلمه کلیدی این شعر مثنوی است اگر به شعر کاملا سنتی نظر داریم یا وزن رمل مسدس محذوف مثنوی معنوی را انتظار می کشیم یا بحر متقارب شاهنامه فردوسی و سعدی نامه را یا بحر ساقی نامه حافظ یا مصیبت نامه عطار و یابحر سریع لیلی و مجنون نظامی و غیره .....
اگر نگاه امروزی داریم اوزان مثنوی هایی از محمد کاظم کاظمی و پرویز بیگی حبیب ابادی اول از همه در خاطر می اید یا اگر چه هیچیک از اینها نیست انتظار مخاطب این است که با بحری کاملا متفاوت ونوع منحصر به فرد روبرو شود
شاعر این اثر اگرچه در حال تجربه بیانی جدید درمثنوی است در خصوص وزرن غیر رایج در مثنوی کار خارق العاده و مهمی انجام نداده است بلکه با انتخاب یک بحر متوسط به لحاظ زیبا شناختی و رایج و کلیشه ای در غزل و اوردن ان به قالب مثنوی به نوعی کم کاری پیشه کرده است
گویمت پایان پذیرد سرگذشت
مرغ اگر از بحر خاکستر گذشت
شعر بلند از بحر خاکستر محمد حقوقی با اینکه بر وزن مثنوی معنوی است اما کلیشه ای بودن وکهنگی زبان را احساس نمی کنیم اگر بار محتوایی مثنوی مورد نقد به در بحر عروضی مثنویی معنوی یا شاهنامه فروسی سروده شود به خصوص مورد دوم ---به دلیل درونمایه حماسی ///
بدون شک عرق ریزی بیشتری می طلبد اما تاثیر گذاری بیشتری نیز خواهد داشت و این خلاف نظر حقیر در انتخاب وزن برای غزل است به نظر من هرچه در قالب غزل به اوزان غیر رایج رو بیاوریم امکان موفقیت و پذیرش مخاطب بیشتر است البته ان نیز مشروط به رعایت سایر مولفه هاست مثلا سیمین بهبهانی و حسین منزوی در بحور بلند و ترکیبی موفق بوده اند اما در هدف خود برای ایجاد نوعی ریتم خاص در شکست های وزنی ناموفق / در مجموع انتخاب وزن غیر رایج به دقت و توانایی افزونتری نیازمند است
مگر اینکه در این قالب اوزانی را به کار بیریم که بتوانیم در زبانی سهل و ممتنع و ایجاد تعادل در لفظ و معنا انهم درونمایه متفاوت مثلا طنز مانند استاد اولفضل زوریی نصر اباد موفق ظاهر شویم یا مانند محمد کاظم کاظمی در لحن حماسی و امیزه ای از عرفان و ذکر رویداد های تاریخی و انتقادات سیاسی اجتماعی
صرف نظر از این مطلب شاعر در انتقال احساس و اندیشه موفق است هرچند برخی از ترکیب های معنوی اش دور از ذهن است مانند اندیشه جوشن در سر در این مصرع
خود به میخانه و اندیشه جوشن در سر
که به عنوان نمونه ذکر شد و استخراج تر کیبهایی از این دست و باز پروری انها را به شاعر پرتلاش و متعهد اثر وامی گذارم
در قافیه پردازی این شعر کم کاری مشاهده می شود که این کم کاری در عدم رعایت حرف صحیح )روی) خود نمایی می کند اگر این تغییر را در غزل به ندرت بپذیریم این پذیرش در مثنوی محلی از اعراب ندارد