سلام
شب عید است بیا گُل گُفتن
وبهار است بیا شل گفتن
نَقلِ ژیلا همه اش افسانه ست
عشق را بنگر و از مُل گفتن
پس از همینجا عید و بهارتان هم مبارک .
****************************************
درود بر استاد بزر گوار جناب دكتر آيت الهي عزيز
1-سپاس بيكران بر شما كه وقت ميگزاريد وبا نظرات ارزشمند تان باعث رشد وباليدن ادب پارسي ميشويد.
2-سپاسگزارم كه با حظور ونظرتان « با اين دو بيت زيبا » نكته هاي زيادي را به من
گوشزد نموده ايد ،ولي امّا
- به قول حضرت حافظ: كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد...
3- ا ين رود هميشه جاري « شعر را مي گويم »در مسير خود به سوي «دريا» گاهي انسان را به
باتلاق مياندازد گه به صخره ميكوبد وزماني در بر كه اي زيبا به خود مشغول ميكند وگاهي در
زمين فرو مي برد تا در جايي ديگر بيرون بريزد «گاهي گل آلوده وگاهي هم زلال. اگر شعرم بوي
افسانه با خود داشت «از جنگل افسانه ها «!» گذر مي نمود » به بويش آلوده شد!؟ بيت -
مرا چو دانه ي انگور عشق ، زير لگد
فشردو در خم جان بردو مــي تبارم كرد
چو بوي مل ز دها نم به گوش باد رسيد !
به گرد باد حوادث كشاند و تارم كرد
اگر فسا نه و گر تيرگي به شعرم هست
گمان مبر كه به جز عشق كوله بارم كرد!
در خا تمه منهم از همين جا عيد وبها ر پيش رو را به شما وخانواده ي محترمتان مبارك باد ميگويم .
فرو مي برد