چکامه ی عشق
از سر ببر، به نشوه شبی انجماد ممتد را
تا واکنی به سیر فلک ، قامت مقید را
نقد جهان به جلوه در آمد،که نسیه بگذاری
وا می نهی چرا پی مرسل ، حدیث مسند را؟
آن سوی این بصیرت ممکن ، حقیقت محض است
تا کی نگاه می کنی ، این انحنای گنبد را
با من بیا به سیر تماشای شب ، که خواهی دید
از آسمان نزول مزامیر سبز ایزد را
تا کی ، سکوت غنچگی ات بسته ی خرد باشد!
با شور عشق، باز کن این عقده ی معقد را
این گفتگوی هر شب من ، با سکوت مهتاب است
تا وا کند رموز سخن ، گیسوی مجعد را
مفتون و مست ناز تو ام ، ای تمام زیبایی
آیینه کن به جلوه ، دل از جهان مجرد را
شاید که عشق ، باز نشیند به گفتگو با من !
شاید که عقل ، باز گشاید مسیر ممتد را!
می جوشد از درون چکامه ، تغزلی عالی
تا وا کند به شور غزل ، مطلع مجدد را
لبخند اشتیاق ، چو در آسمان شب گل کرد
آیینه شد تمام جهان ، چهره ی محمد(ص) را
عطر حضور او نه به محراب می رسد، تنها
یادش حریم خلوت حق کرده است ، معبد را
اصل چکامه ، عشق "علی" را به سینه پنهان داشت
جوشید تا که ردف" ولا" در ردیف ، احمد را
فرقان حق ، که مصدر عالی به دفتر و دیوان
آورده فرع نام سترگش ، ضمیر مفرد را
فرمانروای ملک شرف ، میر جاودان شوکت
دارد هنوز در کف خود ، رایت مشید را
تا روزگار، مردی او را به یاد بسپارد
تا" لافتی" دلیل شود،جمله ی موءکد را
مولای من ، حقیقت مطلق ، به جای خود بنشان !
کفار بولهب آیین پست مرتد را
بعد از نبی ، قیاس تو با خلق ، عین نقصان است
رمز"حروف" فاش کند ، اختلاف" ابجد" را
دستی ، که طور،شعله ی خاموش را کند روشن!
تا در دیار قدس ببینیم ، نور سرمد را
بادا، به نام حضرتتان گوهر غزل جاری !
روزی که حق سریر قلم می کند زبرجد را
****
سید علی اصغرموسوی
قم – خرداد 1390
-----------------------------------------------------
هوالجمیل
این نخستین شعر من در آغاز همراهی با این سایت "پرمحتوا" است. بهتر است حضراتی که :{ولي متاسفانه گروهي مي خواهند به شيوه ي توتاليتري يعني پيروي از يك الگوي واحد از بالا شعر را مرز بندي كنند به جاي اينكه بگويند آقا ما با شعر مخالفيم } این گونه می اندیشند.نخست با من حقیر و جایگاه شعرم آشنا شوند و بعد از آن آثار "قلمی" خود را با آثار "فاخر و وزین " بنده به مقایسه بنشینند! تاشاید برای استنباط های عجولانه ی خود "دارو و داوری مناسبی" بیابند.
مجال شعر دینی طبق" نص" کلام پیامبر (ص) فقط "حکمت" است و بس !
نه "اتل متل " است ، نه "تن تتن تتن " ، نه "محاکه" و نه "تن ستایی" و "لذت گرایی"!
من و اسلافم در جریان "جمال شناسی " از "بالا" به هنر شعرنگریسته و می نگریم ؛ شما "طاق باز" بخوابید و از "پایین" به هنر !!! بنگرید ؟!
***
حضرت استاد جندقی (زید عزه) درمورد مطالب پرمحتوای حضرتعالی باید به شکل "مبسوط هم اندیشی "خواهم کرد. ان شاء الله !
ازحوصله اساتید معظم