وقتی تصمیم داری درباره یک شاعر جوان، پرانرژی، و تحصیل کرده مطلب بنویسی، باید خیلی مراقب بود تا همه چیز سرجای خودش قرار گرفته باشد. می شود شعرهای او را که چکیده افکار و تحلیل های او از جامعه، سرنوشت، زندگی، عشق و ... می باشد را خوانده و برای آن ساعتها تحلیل و تفسیر نوشت، اما به واقع هیچکدام جای گفته های خود او را نخواهد گرفت. تصمیم داشتم؛ انتشار مجموعه شعر جدید رستم عجمی عزیز را بهانه کنم و چند خطی برای او بنویسم اما، بهتر دیدم جواب سوالتم را از خودش بگیرم. آنچه میخوانید گفتگوی کوتاهی است با رستم عزیز.
رستم عجمی شاعر جوان اهل تاجیکستان است که در فروردین ماه 1362 – 1983 میلادی در منطقۀ ختلان دیده به جهان گشود. مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشتۀ زبان و ادبیات پارسی در دانشگاه تهران گذراند. او در حال حاضر در همان دانشگاه و همان رشته در مقطع دکترا مشغول تحصیل است.
رستم ضمن آشنایی با فضای ادبیات کلاسیک و معاصر ایران و همچنین ارتباط با انجمن های ادبی و استادان سخن ایران و آشنایی با شعر ملل دیگر، با زبان متفاوت و حال و هوای ویژۀ خودش شعر می سراید و با نسلی که بالیده است تفاوت دارد. تاکنون دو مجموعه شعر او به نام های – بگو دوستم داری فقط آهسته بگو که مرا خواهند کشت( انتشارات انجمن قلم ایران ) و – از دوشنبه تا تهران ( نشر تکا ) به چاپ رسانیده است. جمهوری غمگین من نخستین مجموعه شعر رستم عجمی است که بیرون از ایران منتشر می شود....
تاجیکی نیوز: وضعیت شعر امروز تاجیکستان را چگونه ارزیابی می کنید؟
شعر تاجیکستان با وجود مظلومیت واژگان پارسی که در طول تاریخ دیده و همچنین رنج دوری و جدایی و مشکلاتی که داشته است باز هم بال گشوده برقلعه های بلند و کوه نور و در حال پرواز است. شعر تاجیک امروز بعد از فروپاشی شوروی چون صدای پای آب سپهری در حرکت است حرکت به سوی یافتنِ خویشتن و پیوند دادن روح خود با معرفت هستی و جان واژگان پارسی. من امید دارم به شعر تاجیک، و آینده ی روشنش گرچه این آینده هم تا حدودی بستگی به مسولان تاجیک دارد که چه دیدی به شعر دارند اگر دیدشان به شعر چون فرزندان پارس، سامانیان باشد حتما رودکی های زیادی دوباره متولد می شوند البته برخی از مسولین چنین دیدی به شعر دارند و این جایی امیدواری است...
تاجیکی نیوز: جایگاه شعر در زندگی عادی مردم تاجیک چگونه است؟
رستم عجمی: مردم تاجیک با شعر زندگانی می کنند؛ به گونه ای که در تاجیکستان کسی نیست که شعری از بزرگان شعر پارسی یا ابیاتی از ادبیات کلاسیک و معاصر یا ادبیات شفاهی در خاطرش نداشته باشد. گویا شعر با روح و جان مردم پارسی زبان از ازل تنیده شده است. شعر در تاجیکستان مانند ایران ثروت ملی و مردمی است.
تاجیکی نیوز: اصولا کدام منطقه از تاجیکستان بیشتر به شعر و ادبیات فارسی یا تاجیکی علاقمند هستند و دلایل و ریشه های علاقمندی چه می باشد؟
ما نمی توانیم مرز مشخصی برای علاقه مندی شعر مردم تاجیک و مناطق آن در نظر بگیریم و مثلا بگوییم مردم این منطقه بیشتر به شعر علاقه دارند و منطقه ی دیگر کمتر.شعر مانند پیامبر نجات دهنده ی روح بشر و جهان می باشد تمام ملت ها ی جهان تا آنجایی که من خبر دارم به شعر علاقمند می باشند. و البته این علاقه مندی در میان مردم پارس بیشتر به چشم می خورد. و مردم تاجیکستان هم به خاطر داشتن میراث مشترک فرهنگی و بزرگان ادبیات کلاسیک که صادر کننده فرهنگ پارس به جهان می باشند با دیگر همزبانان خود شوق شعری را همیشه در وجود خودشان حفظ نموده اند و به طور قطعی می توان ادعا کرد که تمام مردمان تاجیک از هر منطقه ای که باشند به شعر روی می آورند و شعر را امانت الهی می دانند و با آن نفس می کشند...
تاجیکی نیوز: وضعیت شاعران و نویسندگان به لحاظ برخورداری از خدمات اجتماعی و رفاهی و یا کمک های دولتی چگونه است؟ آیا نهاد یا سازمان خاصی وظیفه کمک و حمایت از انها را بر عهده دارد؟
هر ولایت و استانی در تاجیکستان یک اتفاق نویسندگان دارد که اتفاق نویسندگان همان خانه شاعران در ایران می باشد. و این اتفاق نویسندگان زیر نظر دولت تاجیکستان می باشد و با حمایت دولت در آن برنامه های ادبی و فرهنگی برگزار می کنند. و همچنین امتیازاتی در این اتفاق نویسندگان در نظر گرفته شده است که با صلاحیت مسولین برای نویسندگان و شاعران و هنرمندان داده می شود.
تاجیکی نیوز: شاعران و نویسندگان برای چاپ و منتشر نمودن آثار خود غیر از مسائل مالی با چه مشکلاتی مواجه هستند؟ آیا حکومت مرزهای مشخصی برای سرودن اشعار به زبان فارسی یا زبان نیاکان ترسیم کرده است؟
چاپ آثار شاعران و هنرمندان یا از طریق همان اتفاق نویسندگان می باشد یا خالق اثر با هزینه ای شخصی آثارش را به چاپ می رساند ولی تا آنجایی که تاجیکستان بعد از زمان فروپاشی شوروی حدود 7 سال درگیری داخلی داشت و این درگیری باعث افت اقتصادی و زیان های فراوانی در تاجیکستان شد ، به همین دلیل آنگونه که شعر باید حمایت شود، حمایت نشده و غریب افتاده است، ولی با این حال تا اندازه ی به شعر توجه می شود امید وارم که این توجه که حالا بیش از 16 سال از جنگ داخلی می گذرد و ما را از بحران های جدی بیرون آورده ، بیشتر شود. اما در حقیقت از آنجا که من مجموعه مستقلی در تاجیکستان چاپ نکرده ام و فقط برخی اشعارم در روزنامه ها و مجله های تاجیکستان چاپ شده است، نمی دانم روند چاپ مجموعه ی مستقل و مجوز از لحاظ مضمون و محتوا در آنجا چگونه است و تا حالا هم دنبال چاپ مجموعه در تاجیکستان نبوده ام مگر در فرصتی که خودم بخواهم.
تاجیکی نیوز: آیا جلسات و محافل شعر و شاعری و یا جلسات نقد و بررسی آثار ادبی برای جوانان در تاجیکستان وجود دارد؟ اگر هست کجاست و امکان ارتباط و تعامل شاعران و نویسندگان ایرانی با آنها چگونه است؟
در تاجیکستان غیر از برنامه های اتفاق نویسندگان، برنامه های خصوصی نیز هست که بیشتر در خانه های شخصی بر گزار می شود جوانان ادیب و اهل قلم را هر هفته دورهم جمع می کند تا آثارهایشان را بررسی کنند. اتفاقا چند بار که از ایران رفته بودم در چنین محافلی حضور داشتم و احساس کردم چنین محافلی، ارزش بیشتری برای پیشرفت شاعران جوان تاجیک دارد. البته چنین محافلی در تمام نقاط تاجیکستان بر گزار می شود و شاعران جوان تا اندازه ای که امکانات اجازه می دهد از کارهای ادبی همدیگر با خبر هستند. این اواخر که اینترنت جهان را به یک دهکده ای کوچک در آورده و همه را به هم پیوند داده و مرزها ی دوری را از هم گسسته ، باعث شده است که هنرمندان تاجیک و شاعرانش از برنامه های درونی که بیشتر جغرافیایی خود تاجیکستان را در بر می گیرد پا بیرون بگذارند و با خارج و شاعرانش در ارتباط باشند که این ارتباطات بیشتر از طریق وبلاگ ها و فیسبوک و دیگر سایت های ادبی می باشند. به خصوص اینکه خیلی وقت می شود که با زحمت دکتر علی رضا قزوه سایت پارسی زبانان راه اندازی شده است که این ارتباطات قوی تر و عمیق تر شده است.
تاجیکی نیوز: ارتباط شاعران و نویسندگان ایرانی با همتایان تاجیک خود در چه حد می باشد؟ ایا ایده ال است؟ اگر نیست راههای بهبود آن چگونه می باشد؟
تلاش های زیادی در زمینه ای ارتباط شاعران و نویسندگان دو سرزمین از سوی مسولین دو سرزمین شده است اما هم چنان خلاءهایی وجود دارد . منظورم از آنچه که باید نهادینه شود یک هدف و یک راه کاملا مشخص و برنامه ریزی شده است که ادبیات دو ملت را به جایی برساند. تلاش های که برای ارتباط دو سرزمین می شود بیشتر به صورت پراکنده است و یک نهاد کاملا جداگانه ای نداریم که تمام این ارتباطات زیر مجموعه آن باشد. این پراکندگی علاوه بر هزینه های سنگینی که به دنبال دارد جز سردرگمی چیزی دیگری ندارد. ایران رایزنی فرهنگی در تاجیسکتان دارد و در خود تهران هم از انجمن دوستی ایران و تاجیکستان گرفته تا ارگان های زیادی که کارهای فرهنگی انجام می دهند. و چنین کارهای البته جای تقدیر دارد ولی چون به صورت پراکنده انجام می شوند در حد پاسخگویی حقیقی و شناخت دو سرزمین به خصوص در زمینه ی ادبیات نیستند. من احساس می کنم برای ارتباط واقعی و شناساندن ادبیات معاصر دو سرزمین به همدیگر و به خصوص ارتباط شاعران و نویسندگان و همچنین پیوند دیگر بخش های فرهنگی نیاز به یک نهاد بزرگ در دو سرزمین می باشد که تمام این ارگان ها زیر مجموعه آن دو نهاد اصلی باشند تا با مشخص کردن در هر یک شاخه فرهنگی که سبب تقویت و ارتقاع ادبی و پیوند دو ملت می شود مشغول کار باشند. البته این نهاد یا خانه ادبیات در دو کشور با همکاری مسولین دو کشور به یک نتیجه مطلوب می رسد به خصوص بخش فرهنگی سفارت تاجیکستان که نیاز به راه اندازی و کار جدی دارد تا این ارتباطات را بیشتر و عمیق تر کند.
تاجیکی نیوز: حضرتعالی تا به حال چند جلد کتاب از اشعار خود منتشر کرده اید؟ در این خصوص توضیح دهید.
تا حال غیر از کارهای پژوهشی و معرفی شاعران تاجیک که در روزنامه ها و مجله های ایران به چاپ رسانده ام توانستم سه مجموعه شعر هم به چاپ برسانم که نخستین مجموعه ام به نام بگو دوستم داری فقط آهسته بگو که مرا خواهند کشت در انتشارات انجمن قلم ایران و دومین مجموعه ام به نام از دوشنبه تا تهران در نشر تکا در تهران به چاپ رسیده و همچنین آخرین مجموعه ام خارج از کشور های پارسی زبان به نام جمهوری غمیگن من که به دو خط پارسی و سیریلیک در نشر ایچ اند اس لندن به چاپ رسیده است.
تاجیکی نیوز: آخرین مجموعه شعر شما با عنوان جمهوری غمگین من در لندن چاپ شده است. اصولا چرا باید همچین عنوانی برای مجموعه شعر خود انختاب کنید؟ در حالیکه به ظاهر مردم تاجیکستان مردمی شاد و در عین وجود مشکلات فراوان اقتصادی و سیاسی دلی سرخوش دارند؟
حقیقت این نام قلب من است و جغرافیایی قلب من، جهان است و جهان جزئی از وطن بزرگ من می باشد که انسانیت است انسانیت یعنی این حق را به ما می بخشد که آزادانه زندگانی کنیم و به هم نوعان خود عشق بورزیم و حق کسی را پایمال نکنیم اما چنین عدالتی را من در جغرافیایی قلبم نمی بینم و اینجاست که قلب من جمهوری غمگین می شود و می گرید برای کعبه اش سمرقند و بخارا که بیگانه شده است از قلبی که نمی تواند آن را طواف کند و اینجاست که جمهوری حقیقی من دلش تنگ می شود ، غمگین می شود برای خاک و مردمانی که دوستشان دارد اما غریبند و دور...
تاجیکی نیوز: کتابهای قبلی شما فقط به زبان فارسی منتشر می شد اما مجموعه جمهوری غمگین من علاوه بر فارسی با خط سریلیک نیز منتشر شده است؟ چه تفاوتی بین این مجموعه و مجموعه های قبلی شما وجود دارد که ترجیح دادید به دو زبان منتشر شود؟
شعر های این مجموعه ام را دوست دارم و دقت بیشتری به آنها داشته ام. شعر های جمهوری غمگینم پلی است بین پارسی زبانان جهان که سعی کردم آنها را به همدیگر پیوند دهم. این مجموعه دارای 58 شعر نو و 18 غزل می باشد که بیشتر گلچینی از شعر های تازه ام می باشد. و تنها مجموعه ای است که به دو خط پارسی و سیریلیک خارج از کشورهای پارسی زبان چاپ شده است.
تاجیکی نیوز: چگونه می توان به مجموعه های شعر شما دسترسی و آنها را تهیه کرد. خصوصا مجموعه آخر که در خارج از ایران منتشر شده است؟
از دو مجموعه ام که در ایران چاپ شده است دومی در ایران قابل تهیه می باشد. اما مجموعه جمهوری غمیگن من از طریق سایت کتاب فروشی آمازون در سراسر اروپا قابل تهیه است. و چون برای مخاطبان ایرانی این مجموعه در داخل ایران غیر قابل دسترسی می باشد جناب بیگی مدیر انتشارات فصل پنجم پیشنهاد چاپ مجموعه ام را دادند. فعلا به دلایلی از چاپ این مجموعه در ایران دست نگه داشته ام.
تاجیکی نیوز: و در نهایت خوانندگان تاجیکی نیوز را به چند شعر خود میهمان نمایید.
1
آخرین اختراعِ چشمانت، کرده ویران دوشنبه – تهرانت
سبکِ لبخند دو لبانت خون، می چکاند ز خاکِ ایرانت
در تنت رقص می کند ماهِ، شرق زیبا ترین بهار شرق!
شرحِ صوفی گری ست دستانت، دف دفِ شرق شورِ مژگانت
بوسه تعبیرعشوه ی دهنت، می دهد طعمِ سیبِ سرخ تنت
پیشِ پایت به سجده می افتد هر که بیند به سیبِ ختلانت
می روی راه، راه می ریزد ، از قدمهات ماه می ریزد
می خزم سوی دامنت لرزان و پریشان و مست و ویرانت
سال درسال دخترِ شرقی، عاشقانت به چله می میرند
لحظه ای نیست آتَشی نَکِشد، هر کسی را عقیق چشمانت
باغ آیینه ی تنت گویی مینیاتور ماه و خورشید است
اصل تو از کجاست ای که همه رقص آیینه است و زلفانت؟
گر چه توفان به پا کند قدمت، خانه در انتظار آمدنت...
فصلِ انگور شد بیا ای یار! فصلِ مستی و رقصِ میدانت!
2
ما ذرّهای ز کهنه ترین خاک این دریم
بر ما بتاب تا به فلک سر برآوریم
رندیم و دلقپوش و نظرباز و دفنواز
تنها در آسمان تو خورشید خاوریم
آغوش وا کن ای وطن! ای مادر وطن!
ما کودکان گُمشده ات در سه کشوریم
در دامنت شکوفه ی امّیدمان شکفت
دور از تو در خزان غریبی شناوریم
دامان مهربان تو از دست رفته است
شبزنده دار معرکه ی دیده ی تریم
تفتیده برف قلّه ی پامیرِمان ز تب
جیحون دیده ی ترمان را کجا بریم؟
چون آسمانِ ابری و چِل تکّه ی تو ایم
یک روح اشکبار ولی در سه پیکریم
تاجیکزاد و افغانستان نژاد کیست؟
ایران کجاست؟ ما همه طفلان مادریم
مهتاب، خوشه خوشه، پراکنده شد ز شرق
باید یکی شویم و در آیینه بنگریم
آیینه ی شکسته ی ماهیم بر زمین
چندین ستاره ایم که با هم برادریم
3
من که غریبم، چرا بهانه نسازم؟
مثلِ غریبان چرا ترانه نسازم؟
آه... چگونه؟ پرندگانِ مهاجر!
شعرِ غمینی به یادِ خانه نسازم
خانهی من! سنگها زدند به بالم
تا سَرِ بامِ تو آشیانه نسازم
میل کشیدند چشمِ بیگُنهَم را
تا پس از این، شعرِ عاشقانه نسازم
بال گشودم به آسمانِ بلندت
تا زِ تو تنها به آب و دانه نسازم
بال نبندم، به خستگی ننشینم
تا زِ تو تقدیرِ جاودانه نسازم
شادی، پیکی به سویِ من نفرستد
تا دلِ خود را سویَت روانه نسازم
گرچه تو محتاجِ شعر نیستی… امّا ـ
بر سَرِ دوشَت نگو که لانه نسازم
4
وقتی تو نیستی
دست های من دیکتاتور می شوند
به هم می پیچند
مرا تازیانه می زنند
و انگشتان جلادم
پی در پی با آتش سیگار نفسم را می برند
می میرم و زنده می شوم
نازنین من
وقتی تو نیستی
در سلول بدنم تیر باران می شوم
زهرابه خونم
با تنم دشمنی می کند
امروز ها چون کشور های عربی
از هم پاشیده ام
و درغارهای بی پناهی
پناهنده ام
می دانم به همین زودی
دست هایم ،سلول هایم وخونم
طناب دار می شوند
و مرا با لبخند ساده به دار می کشند
و تو مرا از تلوزیون خواهی دید...
عذرم را بپذیر
که این شعر بهانه ایست برای خود کشی !
5
گاهی اتاقم پر از مهمان است
با چهره های ناپیدا
در آشپزخانه، کنار پنجره، روی تخت
همه جای خانۀ من انگار چشمان تو در گذر است
مهمانان شبیه تو اند
نشسته اند در هر گوشه
من نمی ترسم
وضعیت سال هاست همین طور است
که مهمانان من فقط شبیه تو اند...
6
من بی تو واژۀ آزادی هستم
که بیهوده مرا نقاشی کرده اند
و قرن هاست که شاعران
به هر شکلی
بیهوده از من شعر سروده اند
این راست است
که دیکتاتور ها رفته اند؟
دیکتاتور ها همیشه می آیند
دیکتاتور ها همیشه می روند
می روند و می آیند
می آیند و می روند
می روند می آیند
اما ای غمگسار من
تنها تویی که دوست دارم
بیایی و نروی
7
در شعر های تمام شاعران
واژه ای ست
که هر شاعری را به دنیا می آورد
رند حافظ را
عشق سعدی را
سماع مولانا را
اما قدم زدن تو سبک تازه ای ست در خیابان های تهران
که نه تنها فقط مرا شاعر می کند
بلکه تمام شاعران دست از شعر می کشند
تا تو را تماشا کنند