بی شکیب رفتنی به آسمان
آسمان بی شکیب دیدنت شنیدنت.
ای خوشا
رفتن و رسیدنت.
خُرّما
میوة امید و آرزوی دل چیدنت.
راستی
کو کجاست پس پرِ پریدنت.
بی نماز
بر در نگار عشق
جز فسانه نیست نیست
جَستن و دویدنت.
خسته ای ؟
با من این سخن بگو
بهر رفتن از زمین به آسمان
بال جان گشوده ای؟
بار خویش بسته ای ؟
پس چرا نشسته ای؟
پس چرا نشسته ای؟
شعر از: فرج الله نعمتي(نادر) اين شعر دز كتاب از گلوي ذهن از فرج الله نعمتي(نادر) نيز چاپ شده است. انتشارات اشك ياس چاپ اول اسفند 1391