ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ياس پهلو شكسته مي ناليد / دست مهتاب را كه مي بستند...!؟
اشك از چشم ماجرا باريد، مردم روسياه برگشتند
وَقنا ربنا عذاب النار، عاشق ِ مال و جاه برگشتند
دسته اي اهل حيله و حالند ،يانمك گير نان دنيايند
 عده اي ساده دل ندانسته ،سمت يك پرتگاه برگشتند
همه از حال هم خبردارند ، در دل خويش خير و شر دارند
دسته اي عافيت طلب بودند ، از كنار سپاه برگشتند
پاي سجاده خود زني كردند ، تيره پوشان وادي ترديد...
سينه ي آسمان ترك برداشت ، پشت كرده به ماه برگشتند
ياس پهلو شكسته مي ناليد ، دست مهتاب را كه مي بستند
آسمان ديد دسته هاي تبر ، سمت آن بي پناه برگشتند
به كجا مي شود شكايت برد ، عده اي سنگ دل تر از صخره
راه گم كرده هاي ديوانه ، مثل سنگي به چاه برگشتند
آسمان بغض در گلو دارد ، از فدك بوي درد مي آيد
نخل ها سمت شانه هاي زمين ، مملو اشك و آه  
برگ  شتند    

شب بود و ماه بود و فلك درد می کشید
در افت و خیز ثانیه ای که نمی تپید... (!)
رنگ سکوت سرد زمستان گرفته بود
یک یاس سرخ در وسط ِ صفحه ای سپید
پروانه های غم زده را  گیج کرده بود
حجم  مصیبتی که از اطراف می چکید
شمعی که بیت بیت ِ غزلهاش تازه بود
در رو به روش... باد نفس گیر  می وزید
پُر بود واژه واژه نفسهاش از علی (ع)
لبریز عشق و خاطره هایی پُر از امید
میخی شکافت سینه ی آفاق را و بعد
قلب فلک شکست و دل آسمان تکید
درهای رو به عشق خدایی شکسته شد ...!
آفاق ماند تا ابدالدهر بی کلید 
مهتاب زخمِ سینه ی خود را به چاه بُرد
با هق هقي  که یک نفرآن را نمی شنید
از لابه لای پرتو ِ اقليم دوردست ...
حالا به جای نور   فقط درد می دمید
مهدي ن‍ژادهاشمي
کلمات کلیدی این مطلب :  ياس پهلو شكسته /شعر فاطمي ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/1/24 در ساعت : 21:18:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  821


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/1/26 در ساعت : 21:34:21
درود استاد گرامی
زیباست و فاخر
دست مریزاد
علی رضا آیت اللهی
1392/1/25 در ساعت : 17:37:6
سلام
همیشه خواننده دفتر شما هستم .
در اینجا روایات را بسیار زیبا و روان به نظم کشیده اید . ماشاء الله
محظوظ شدم .
بازدید امروز : 7,994 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,954
logo-samandehi