سلام به شاعر ارجمند و گرامی
( دوست دارم بنویسم به ستاره سهیل ، که خیلی دیر به دیر پیدایش می شود و دل ما برایش تنگ )
احساسات و نفوذ کلامتان در این شعر بنده را به یاد خطبای مشهور انداخت ؛ و به خصوص تاثیر گذاری اولٌیه اش چون در این بیت :
« یک نفس نام تو را در خود دمیدم، سوختم
تا به یادت آه کوتاهی کشیدم، سوختم »
که البته یک حُسن مطلع است .
و در ضمن با مهارت و اگر بشود گفت مطایبه ی شاعر لبخندی به لب خواننده ی قبلا" متاثر می نشانید :
« از شفای تو عجب آش دهن سوزی است عشق!
بند انگشتی از این نذری چشیدم، سوختم »
و بنده هم در این بیت خود را نه تنها همدرد بلکه شریک جناب عالی می بینم که :
« رایگان این روسپیدی ها نصیب من نشد
شمع بودم؛ آبرویی تا خریدم، سوختم »
موفق و موید بوده باشید انشاء الله