ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعر لرستان شعر ریشه‌داری در ادبیات کشوراست گفت‌و‌گو با عبدالرضا شهبازی شاعر و روزنامه‌نگار

شعر لرستان شعر ریشه‌داری در ادبیات کشوراست گفت‌و‌گو با عبدالرضا شهبازی شاعر و روزنامه‌نگار آنها که با شعر معاصر آشنایی نسبی دارند و صفحات ادبی یکی دو دهه ی پیش این سرزمین را مرور کرده اند ، حتما با نام عبدالرضا شهبازی از خرم آباد آشنایی تامی دارند . شهبازی از شاعران معاصر این مرز و بوم است . شاعری که بیش از هر قالبی دل به فضای آزاد سپرده و کبوتران خیالش را در این آسمان به پرواز در آورده است ...
هفته نامه ی صدای آزادی : آنها که با شعر معاصر آشنایی نسبی دارند و صفحات ادبی یکی دو دهه ی پیش این سرزمین را مرور کرده اند ، حتما با نام عبدالرضا شهبازی از خرم آباد آشنایی تامی دارند . شهبازی از شاعران معاصر این مرز و بوم است . شاعری که بیش از هر قالبی دل به فضای آزاد سپرده و کبوتران خیالش را در این آسمان به پرواز در آورده است . این شاعر لرستانی مدتی است رسما در سلک روزنامه نگاری درآمده و درگاه را انتشار می دهد که خود درگاه سبزی برای ساکنان اقلیم خیال است . « درگاه » مجله ای وزین است که از تولدش در پهنه ی رسانه های فرهنگی فارسی دیرزمانی نمی گذرد اما در همین مدت اندک دلبریها کرده و مشتافان بسیاری را به سوی خود کشانده است . ساده و صمیمی دری گشوده ایم تا با این نام و نشانی های هنری اش بیش از پیش آشنا شویم . همراهمان باشید .
با همین پرسش تکراری شروع کن !از خودت بگو. کی و کجا به دنیا آمدی و بعد از آن روزگار بر تو چگونه گذشت ؟
از این جهان که بگریزی شاید به جهانی دیگر که در حوالی کلمات شکل می‌گیرد، می‌رسی و تولدت از آنجا آغاز می‌شود، جایی که هیچ نشانی از چیزی غیر از کلمه نیست و از آنجا آغاز می شود وجود دوباره‌ی تو، به روایت شناسنامه‌ام در یکی از روزهای فروردین سال یک هزار و سیصد و چهل و هشت، نه به اختیار، در کنار آبشاری بلند و باغ‌های سر به فلک کشیده‌ی پیر مردی کوتاه قد با ریش‌های صاف و بلند که بعدها فهمیدم پدر بزرگم است و نام آن آبشار زیبا «افرینه» بود، متولد شدم. حال اگر گفتی آب آن آبشار به کجا می ریزد تا من خود را متعلق به آن سرزمین بدانم. آری پای به عرصه‌ی این جهان پر رمز و راز گذاشتم، جهانی که اگر دیر بجنبی، معلوم نیست چه عاقبتی نصیب تو خواهد شد. به طور جسته و گریخته در این سال‌ها که گذشته گاهی آرام پشت میزهای درس و مشق نشسته و گاهی چون کودکی چموش و یاغی گریزان از همه چیز. در رشته کتابداری و اطلاع رسانی فارغ التحصیل شده‌ام ،مدیریت فرهنگی خوانده‌ام و تا نیمه‌های راه کارشناسی ارشد علوم سیاسی خواندم اما هر چه زور زدم نتواستم آنی باشم که رشته علوم سیاسی می‌خواست، نمی‌دانم شاید روزی دوباره این رشته را از سر بگیرم ، این جهان پیش رو معلوم نیست چه می‌خواهد بر سر ما بیاورد، علاقه‌ام هنر است و ادبیات و برای امرار معاش و این که پیش فرزندانم بی لیاقت جلوه نکنم در کار گِل‌ام و سال‌هاست در دانشگاه علوم پزشکی دست به سینه برای حقوقی که قرار است تا سر برج ما را برساند روزها را به سقف شب پرچ می‌کنم. دو فرزند دارم به نام‌های غزل و علیرضا که شعرهای جاری زندگی‌ام هستند و همسری بهتر از آب روان که دوست‌اش دارم و عاشقانه برایش شعر می‌گویم، او هم به کار گِل و گُل مشغول است، معلم است و گاهی ترجمه می‌کند و این روزها در کنارم در حال در آوردن فصل‌نامه تخصصی ادبیات درگاه .
به سراغ درگاه هم می رویم و دغدغه‌های شما، اما ابتدا دوست دارم بدانم که ورود شما به عالم شعر و هنرچگونه شکل گرفت ؟
این یکی را می توانم بگویم آگاهانه در حین ناخودآگاهی، چون از جهانی که برایت گفتم تنها هنر و شعر بود که می‌توانست رهایی بخش آن باشد. این شعر بود که آغازی دوباره به من داد، آغازی که با آن بتوانم معنای دیگری برای زندگی ببینم. آغازی که در خود همه چیز را برایم به ارمغان آورد. در حین گفتن غم و غصه‌ها افق روشنی را برایم مهیا ساخت ، افقی که باورهای روشن و زیبایی را برایم ساخت. شاید خاصیت شعر همین باشد. پس با این حساب لابد تا حالا به تعریف مشخصی از شعر رسیده اید.
اگر اینطور است چه تعریفی از شعر دارید؟ بهتر است از تعریف‌های کلیشه‌ای بگذریم، اینکه شعر چیست؟ و چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. همین زلالی باران که گاهی برشانه های علف می‌ریزد، همین زمزمه‌های ماه در گوش ستاره‌گان ، همین عاشقانه نگاه کردن کودکان هنگام شیر خوردن به مادرانشان. مگر این‌ها شعر نیست؟ شاعر هم از همین خوبی‌ها و زلالی‌ها الهام می‌گیرد. شعر چیزی نیست جز عاشقانه نگاه کردن به جهان پیرامون، همان جهانی که قبلا گفتم پر از ریا است و دو رویی، آری با شعر می توان جهان را تسخیر کرد.
یعنی با وجود انواع رسانه‌های پیشرفته باز هم شعر می‌تواند کارکردی داشته باشد و به قول شما بشود با آن جهان را تسخیر کرد؟
به نظر من هر کدام از این رسانه‌ها کارکرد خاص خود را دارند ، بطور مثال نمی توان با وجود اینترنت منکر رادیو شد، زیرا رادیو مخاطبان خاص خود را دارد و اینترنت برای گروه خاصی از مردم است .پس با این حساب، داستان نمی‌تواند جای شعر را تنگ کند، برای نفس کشیدن در هر مقوله‌ای هوا به اندازه‌ی کافی وجود دارد . کافی است پنجره را باز کنی و از این هوای تازه ریه- هایت را پر کرده و صیقل دهی و در این رهگذر شعر جایگاه ویژه و سترگی دارد. چرا که تو یک خانواده ایرانی را نمی‌توانی پیدا کنی که در خانه‌ی او ردی از شاهنامه و حافظ نباشد. اصلا به اعتقاد من مردم ما مردمی شاعر پیشه هستند و شعر در زندگی آنها جریان دارد. مگر می توان بدون هوا به زندگی ادامه داد .
سالها پیش یکی از نشریات روشنفکری پرسش شوندگان را در برابر این پرسش قرار داده بود که برای چه می نویسید ، پاسخ شما در این مورد چیست ؟
می‌نویسم به خاطر اینکه بگویم هستم ، پس هستم تا بنویسم ، مگر شما صدای مرا نمی‌شنوید؟ من که در میان آوازهای بومی ایل وتبارم فریاد می‌زنم، هم صدا با ترانه‌هایی از جنس بلوط ومفرغ ، می‌نویسم که نشانی از فرهنگ دیرینه ملتم باشم، ملت و قومی که ریشه در تاریخ سرزمینم دارد .

شما در ابتدای صحبت‌های خود به سخت بودن زندگی و کار گِل اشاره کردید و در یکی از شعرهای شما به نام « کارتکس » خطاب به تقویم رومیزی که استعاره‌ای از روزگار است به همین مضمون اشاره کرده و می‌گویید بچرخ تا بچرخیم و با این خطاب به مصاف روزگاری می روید که درد و رنج و نابسامانی برای شما آفریده است و یا در جاهای دیگری از نور و بنفشه و بهار و سپیده دم می گویید .این نگاه و تقابل امیدوارانه شما در برابر روزگارنابسامان و نامراد چگونه شکل گرفته است
شعر «کارتکس» نگاهی اجتماعی به معضلات و فقرجامعه امروز دارد. این شعر با رویکردی منتقدانه به جامعه امروز این را می‌خواهد بگوید که تلاش هنرمندان در بیشتر موارد فقط و فقط برای سیر کردن شکم فرزندانشان است و دیگر فرصتی برای خلق اثرهای ماندگار و جاویدان نمی‌ماند. با این حال در پایان شعر در جدالی نابرابر میان زمان و شعر، شاعر می‌چرخد و زمان نیز به چرخش دوباره‌ی خود ادامه می‌دهد و این دور ادامه دارد تا ... اما در بخش دیگری از سؤال شما می توان به نگاه روشن من که در افقی دور وجود دارد اشاره کرد. همان افق روشنی که وعده‌اش را بسیار شنیده و به آن ایمان داریم. پس می‌مانیم تا ظهور او و رهایی از این دردها و رنج‌ها که بر جهان امروز حاکم است. او نیز خواهد آمد و جهان پر از روشنی و عدالت خواهد شد. پس موقعی که من اعتقاد به آمدن او دارم، باید افق شعرهایم روشن باشد .
نقد شعر را تا چه اندازه سودمند می‌دانید؟
شعر هم مانند دیگر هنرها نیاز به نقد و بررسی دارد. شعر مانند آب است اگر جریان نداشته باشد راکد می‌شود و نهایت راکد شدن گندیدگی است. پس اگر شعر بخواهد جریان داشته باشد، باید نقدو بررسی شود تا پویا و سرزنده شود و در همین داد و ستدها و گفتمان‌هاست که شعر ریشه دارتر و پر مفهوم‌تر می‌شود. البته این نکته نباید فراموش شود که نقدها باید سازنده و در راستای شکوفایی شعر و شاعر باشند، آنچه امروزه ما در حوزه ی نقد شاهد آنیم بیشتر نان قرض دادن است تا بررسی کارشناسانه و نقادانه.
نمی‌خواهید از آن‌ها که بر شکل‌گیری شخصیت هنری شما اثربخش بوده‌اند یادی بکنید؟
مگر می‌توان مدیون کسی بود و از او یادی نکرد. در ابتدای شاعری‌ام این سینا میرزایی شاعر و منتقد خوب هم استانی‌مان بود که دستم را گرفت و کودکانه‌هایم را شنید. بعد از آن مدیون دو عزیز دیگر هستم ، دکتر محمدرضا مهدیزاده مسئول صفحه ادبی «تماشاگه راز» هفته‌نامه‌ی اطلاعات هفتگی که بسیار مدیون ایشان هستم و برای معرفی این‌جانب به جامعه ادبی دردهه‌ی هفتاد زحمت زیادی کشیدند و دیگر دوست و استادم دکتر علی رضا قزوه که یادش همیشه با من است و خاطره صفحه‌ی ادبی «بشنو از نی» روزنامه اطلاعات را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. و این ساله‌ا همسرم که همیشه شنونده‌ی شعرهایم هست و خود نیز دستی در ترجمه و ادبیات دارد .
مخاطبان این گفتگو مایلند در باره ی کتابهایتان نیز اطلاعاتی داشته باشند . آثاری که تا کنون از شما به چاپ رسیده اند کدام ها هستند؟
در این مورد به کتاب های « بر مدار صاعقه و حیرت » ، « چرا اینقدر از گریه‌های من لذت می‌بری»، « نمی‌خواهم کسی خواب‌های مرا ببیند»، «آیینه‌ها به تو سلام می‌کنند»، « حضور گزیده‌ی شعر دانشجویان ایران» ، «یک کو فه غربت»، «به وسعت درخت سیب»، « همه‌ی اردیبهشت‌های جهان»، «در گذرگاه فرشتگان»،« عطر یاس » ، «کمی غدیر بیاور»، «در سایه‌ی کلمات» که مجموعه‌ای دو جلدی گفت‌و‌گو با هنرمندان و پژوهشگران لرستان است و دیگر این‌که آخرین مجموعه شعرم با نام « وقتی تو آمدی من مرده بودم» می‌توان اشاره کرد که حاصل تجربه های من از سال ۱۳۷۳ تا کنون است .
چطور شد به سراغ نشریه رفتید و در یک سال گذشته شاهد چاپ فصل‌نامه ادبی درگاه با گستره توزیع جنوب و غرب ایران هستیم از روند شکل گیری آن هم اگر توزیع بفرمائید خوشحال می شویم.
من فکرم می‌کنم استان‌های چون لرستان، کرمانشاه و ایلام علاوه بر حوزه‌های عمرانی، اقتصادی در حوزه فرهنگ هم به آنها ظلم شده است این که ریشه این ظلم کجاست و خود مردم این مناطق هم چقدر در آن نقش و سهم دارند نیاز به کالبد شکافی مثال اجتماعی و جامعه‌شناسی آن دارد که از عهده من بر نمی‌آید چون نه در این رشته تخصصی دارم و نه صلاحیت ورد به آن را. اما احساس من در این سال‌ها این بود که حداقل با مجوز انتشار نشریه‌ای در حوزه ادبیات بتوانم صدای شاعران و نویسندگان این خطه را به دور دست‌های دیگر ببرم به طوری که در این یک سال گذشته با وجود تمام مصائب و مشکلاتی که سد راه چاپ و نشر این مملکت وجود دارد بدون وقفه اقدام به چاپ مرتب این نشریه کرده و چهار شماره آن در اختیار علاقمندان به ادبیات این مرز پر گهر قرار گرفته است و در همین ‌جا من از همه شاعران‌منتقدان و نویسندگان این مناطق در خواست کمک و همکاری دارم و خوشحال می‌شوم که همه عزیزان هنرمند این استان‌ها بتواننند از این فرصت برای ارائه کارهای خود استفاده کنند.
به عنوان یک صاحب نظر و اهل فن افق شعر استان لرستان را چگونه می بینید؟ با همه‌ی پستی و بلندی‌های پیش روی شعر امروز لرستان می‌توان به آن امیدوار بود. شعر لرستان شعر ریشه‌داری در ادبیات کشور است و توانسته جایگاه خوبی در کشور بدست بیاورد.
به عقیده‌ی من در حوزه‌ی ادبیات کشور نمی‌توان به آسانی از کنار نام لرستان و شاعران این دیار گذشت. شاعرانی که در دو دهه‌ی گذشته توانسته‌اند جایگاه مطلوب و مورد قبولی بدست آورند و این زحماتی است که دوستان شاعر و منتقد ما در دهه‌ی هفتاد با مطبوعات کشور آغاز کرده و باعث موجی در کشور شدند ولی متاسفانه این جریان شعر نتوانست جایگاه خود را حفظ کند و امروز شاهد افت‌هایی در این زمینه شده‌ایم که دلایل متعددی دارد و یکی از همین دلایل نبود صفحات حرفه ای شعر در روزنامه‌ها ، هفته نامه‌ها و نشریات معتبر کشور است که خودم من به دنبال همین آسیب اقدام به مجوز چاپ نشریه تخصصی ادبیات گرفتم. لرستان سالهاست در ادبیات معاصر با شاعرانی تلاشگر حضور مانایی دارد .
امکانش هست از شاعران خوب لرستانی نامی به میان بیاید؟
بگذار زیاد ورود به نام‌ها نکنم چون احتمال این که نام عزیزی از قلم بیفتد و باعث کدورت خاطر عزیزی شود، اسم کسی را نبرم. اما ذکر دو نکته را خالی از لطف نمی‌دانم این که عزیزانی چون محمدکاظم علی‌پور شاعر و منتقد هم شهری من که سال‌ها عمر خویش را وقف شعر و معرفی شاعران لرستانی کرده نبردن نام او ظلم مضاعفی در حق خدمت‌گزاران به ادبیات خواهد بود هم‌چنین در کنار محمدکاظم علی‌پور شاعرانی هستند که در برج آج خود نشسته و منتظر آفتابه و لگن هستن برای شستن دست‌شان توسط هنرمندان و مسئولین فرهنگی و خود برای ادبیات این خطه نه تنها قدمی برنداشته‌اند - در حالی که می‌توانستند- در خیلی مواقع باعث آبروریزی هنر و ادبیات این خطه شده‌اند گاهی از همین شاعران با آن که سن و سالی از آنها گذشته سخیف‌ترین و مستجهن‌ترین شعرها را از آن‌ها شاهد هستیم که در سایت‌های بی‌هویت چاپ و نشر می‌دهند و خود را پرچم دار شعر لرستان که نه ایران می‌دانند. اما دوست گرامی خالی از لطف نیست بدانید نام عزیزانی چون نسرین جافری بانوی شعر معاصر و هم چنین استاد هوشنگ رئوف که شریف است در زندگی و سرودن هم‌چنان بر تارک شعر مدرن این منطقه می‌درخشد از همین جا به احترام این دو پیشکسوت شعر لرستان کلاه از سر بر می‌دارم و ادای احترام می‌کنم.
اگر در پایان حرف نا گفته‌ای مانده مشتاق شنیدنیم!
سپاس از لطف شما دوست گرامی و شاعر ارجمند که زمینه این گفت‌‌و‌گو را فراهم کردید تا از طریق این تریبون من با هنرمندان و مردم خوب استان کرمانشاه عرض ارادتی کنم و خواهش کنم که فصل‌نامه ادبی درگاه را در یابند.

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، لرستان ، شعر ، ریشه‌داری ، در ، ادبیات ، کشوراست ، گفت‌و‌گو ، با ، عبدالرضا ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/16 در ساعت : 8:40:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  2059


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/2/16 در ساعت : 20:3:50
درود بر شما
جستار ارزنده ای است
..................................
سپاس از لطف شما
بازدید امروز : 4,331 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,560,291
logo-samandehi