دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

غمِ تو نیست به مقدار شکیبایی من .......برای چشم گشودن پگاه تو کافیست

دوباره زیستنم را نگاه تو کافیست
برای هق هق من تکیه گاه تو کافیست
فریب خورده ام از بره های گرگ صفت
نگاه مضطربم را پناه تو کافیست
پلنگ وار نشستم دورن تاریکی ...
شب سیاه مرا روی ماه تو کافیست
اگر چه دوره ی پستو خزیدن و مرگ است ...
برای چشم گشودن پگاه تو کافیست
برای این دل تنگی که ندبه می خواند ...
هوای بوسه به زلف سیاه تو کافیست
نخواه فتنه دوباره به پا شود اینجا...
برای فیصله ی غم سلاح تو کافیست
بیاو مایه ی صلح و صفای عالم باش
بیا که دست و دل خیر خواه تو کافیست
م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی 5/4/1390
*******************************
**************************
*****************

غمِ تو نیست به مقدار شکیبایی من
می هراسد دلم از سایه ی تنهایی من
سیب سرخی که مرا یاد تو می اندازد ...
می چکد در هوس گونه ی حوایی من
در دلِ زرد خزان حادثه ای نامطلوب ...
می برد با نفسش فصل شکوفایی من
شانه ای ...کو که... سر و پای نگاهم دارد
وزشی کو که بیارد دمِ عیسایی من
روزگاریست که بابونه دلش پژمرده ...
بارشی نیست به پای گل ِصحرایی من
آسمان یکسره خاموش و پر از غم کوچه ...
مرده انگار تمام تبِ شیدایی من
غم تو ریشه ی افکار مرا خشکانده
اثری نیست ازآن سینه ی دریایی من
تو به قتل من دیوانه نظر داری ...نه ...؟
بده در پیش همه جام یهودایی من
مردن از دست ِ تو زیباست مگر نه ...تو بگو....
آخرش را تو بگو ای همه زیبایی من
بعد از آن این تنِ بی جان مرا یکباره ...
زنده کن با دمت ای روح مسیحایی من
م- شوریده 5/4/1390 بجنورد سید مهدی نژادهاشمی

---

---

   تاریخ ارسال  :   1390/4/5 در ساعت : 19:13:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  1948

---

---