نور نامت برده هادی رونق مهتاب را
سوز قرآن خواندنت می گیرد از شب خواب را
آسمان نزدیک نزدیک است و می بیند زمین
معجزات نابی از آن گوهر نایاب را
چشم می بندی.شب است و سامرا بی نور و سرد
چشم را بگشای و روشن کن دل سرداب را
می شناسی مردمان بی مروت را تو خوب
دیده ای با چشم خود صد جعفر کذاب را
بزم خفاشان مجال نام پر نور تو نیست
شیر کُرنش می کند خورشید عالمتاب را
یا نقی سلطان مظلومان نقی مولای صبر
بعد ازین با نام تو پر می کنم هر قاب را
نغمه مستشارنظامی(22 خرداد 1391)
نقی نور است
هدایت می کند نامت زمین و آسمانها را
طراوت می دهد لحنت کویر خشک جانها را
امام پیرهای قوم بودی ,هشت سالت بود
تو می دانستی از اول نشان بی نشان ها را
ببخشایم اگر نام شما را بی وضو بردم
نقی نور است و چون آیینه می بندد زبانها را
زبانم قاصر است ای حضرت هادی مرا دریاب
که گم کردند بعضی هم زبانانم نشان ها را
دلم تنگ است خواهش می کنم مولای خوبی ها
که ننویسی به پای شاعران آن بد زبان ها را
ببین این اشکها را , غربتت را خوب می فهند
تو آن نوری که در زندان جلا می داد جانها را
خودت می بینی و می دانی و آگاه تر هستی
که فرزندت می آید تا ورای داستانها را...
دعا کن استجابت را برای ندبه های ما
جواب بد دلان را...بی دلان را...مهربان ها را...
نغمه مستشارنظامی